مشاهده ی بخش های قبلی
در جلسات قبل دیدم که وزیر برای نزدیک شدن به
نیت خود که فروپاشی دین مسیحیت بود طومارهای متفاوتی نوشت و سپس به خلوت رفت . در این چند بخش مریدان سعی در بیرون آوردن او از خلوت دارند و وزیر پافشاری بر ماندن در
خلوت میکند .
در این بخش حرف های مریدان را می خوانیم :
ابیات از شماره ی 582 تا 594
مکرر کردن مریدان که : خلوت را بشکن
جمله گفتند: ای حکیم رخنه جو
این فریب و، این جفا با ما مگو
مشاهده ی بخش های قبلی
در جلسات قبل دیدم که وزیر برای نزدیک شدن به
نیت خود که فروپاشی دین مسیحیت بود طومارهای متفاوتی نوشت و سپس به خلوت رفت ..
در این چند بخش مریدان سعی در بیرون آوردن او از خلوت دارند و وزیر پافشاری بر ماندن در
خلوت میکند .
در این بخش حرف های مریدان را می خوانیم :
ابیات از شماره ی 582 تا 594
مکرر
کردن مریدان که : خلوت را بشکن
جمله گفتند: ای حکیم رخنه جو
این فریب و، این جفا با ما مگو
رخنه جو کسی است که برای هر کاری چاره ای می
داند . جفا گفتن به معنای دشنام دادن یا سخن دل آزار گفتن و رنجاندن کسی است .
از این قسمت به بعد به توجه به حرف قسمت قبل که
وزیر به مریدان گفته بود که به پند و موعظه ی من دل نسپارید ، مریدان شروع به
آوردن عذر میکنند که او را قانع کنند که هنوز به وجود او نیاز دارند .
از اینجا ضرورت وجود پیر بیان میشود .
مولانا همیشه معتقد به نیاز وجود پیر برای طی
مسیر عرفان است . سالک راه حق تا هنگامی که در راه است و "سیر الی الله"
دارد نیازمند هدایت پیر است و چون به " سیر فی الله" رسید دیگر نیازی به
پیر ندارد .
چار پا را، قدر طاقت بار نه
بر ضعیفان، قدر قوّت کار نه
از تمثیل های معروف است ... یعنی با هر کسی به
اندازه ی توان و قدرتش باید برخورد کرد .
دانۀ هر مرغ، اندازۀ وی است
طعمۀ هر مرغ، انجیری کی است؟
کاری را باید خواست که انجامش محال نباشد .
طفل را گر نان دهی، بر جای شیر
طفل مسکین را از آن نان مرده گیر
چونکه دندانها بر آرد، بعد از آن
هم بخود ، گردد دلش جویای نان
اگر به طفل به جای شیر ، نان دهی یقین داشته
باش که زنده نمانده و شیر برای او لازم است .
بعد از آنکه طفل دندان در آورد خود به دنبال نان
روان میشود .
مرغ پَر نارسته، چون پران شود
لقمۀ هر گربۀ دران شود
چون بر آرد پر، بپرد او به خَود
بی تکلف، بی صفیر نیک و بد
اگر مرغی که هنوز بال و پر پریدن ندارد بخواهد
پرواز کند چون توانش در او نیست در چنگ گربه گرفتار میشود . اما وقتی بال و پری
پیدا کرد ،می پرد بدون اینگه گرفتار شود .
صفیر: تقلید آواز مرغ به وسیله ی صیاد برای
شکار .
دیو را، نطق تو، خامش میکند
گوش ما را، گفت تو، هُش میکند
گوش ما هوش است، چون گویا تویی
خشک ما بحر است، چون دریا تویی
سخن تو باعث می شود که شیطان سکوت کند و با سخن
خود را ما را گمراه نسازد . " گوش" حس ظاهر است و "هش" به
معنای روح و جان .
سخن تو ما را از این حس خاکی و این جهانی آزاد
میکند و به جای حس ظاهر به ما روح می بخشد ، که قادر به سیر در حقایق و معرفت الهی
است .
با تو، ما را خاک بهتر از فلک
ای سماک از تو منور تا سمک
بی تو، ما را بر فلک تاریکی است
با تو ای ماه ! این زمین باری کی است ؟
اگر با تو در زمین باشیم ( یا در خاک مدفون
شویم ) بهتر از این است که بی تو در آسمان باشیم ، زیرا نور هدایت تو همه جا را –
از فراز آسمان تا قعر زمین – روشن میدارد . دنیا به وجود تو روشن است .
سماک ستاره ای است در قسمت شمالی فلک ، سمک به
معنی ماهی ، اشاره به اعتقاد قدماست که می پنداشتند زمین بر شاخ گاوی یا بر دوش
فرشته ای است که بر پشت یک ماهی عظیم ایستاده .
سماک تا سمک : تمام عالم از بالا تا پایین .
صورت رفعت ، بود افلاک را
معنی رفعت، روان پاک را
صورت رفعت، برای جسمهاست
جسمها در پیش معنی، اسم هاست
آسمان ها به ظاهر بزرگ و بلند هستند اما روح پاک
مردان خداست که در حقیقت معنی رفعت دارد .
صورت رفعت : رفعت ظاهری و مادی
رفعت ظاهری در زندگی جسمی و مادی ارزش دارد و
جسم در مقایسه با عالم معنا اسم است و وجود حقیقی ندارد .
دوستان عزیز اگر
مایل هستید خبرنامه ی این وبلاگ برای شما ارسال شده و از به روز شدن مطالب
با خبر شوید لطفا در خبرنامه با استفاده از لینک موجود در ستون سمت چپ ، عضو شوید .
در ضمن از دوستانی که دعوت مرا قبول کرده و در خبرنامه ی من عضو شدند کمال تشکر را دارم .
با تشکر
نازنین