تخلیط وزیر در احکام انجیل ( بخش یازدهم ) : قسمت دوم
سه شنبه, ۳ دی ۱۳۸۷، ۱۰:۰۴ ق.ظ
داستان تا آنجا ادامه پیدا کرد که وزیر کار خود
را برای نابودی این دین آغاز کرد و برای 12 قبیله ، 12 طومار متفاوت نوشت که در
بخش قبل یکسری از این مضمون ها و در این بخش ادامه ی محتویات طومارها را بررسی
میکنیم ...
تخلیط وزیر در
احکام انجیل ( قسمت دوم )
در یکی گفته که:« آنچه ت داد حق
بر تو شیرین کرد در ایجاد حق
بر تو آسان کرد و خوش ، آن را بگیر
خویشتن را در میفکن در زحیر»
به امیر دیگر نصاری میگوید : در ایجاد تو
پروردگار لذت های زندگی مادی را بر تو شیرین کرده است . از آنها بهره مند شو و خود
را با ترک لذت ها دچار درد و رنج مکن.
زحیر : رنج ، ناله ، دل پیچه
مشاهده ی بخش های قبلی
داستان تا آنجا ادامه پیدا کرد که وزیر کار خود
را برای نابودی این دین آغاز کرد و برای 12 قبیله ، 12 طومار متفاوت نوشت که در
بخش قبل یکسری از این مضمون ها و در این بخش ادامه ی محتویات طومارها را بررسی
میکنیم ...
تخلیط وزیر در
احکام انجیل ( قسمت دوم )
در یکی گفته که:« آنچه ت داد حق
بر تو شیرین کرد در ایجاد حق
بر تو آسان کرد و خوش ، آن را بگیر
خویشتن را در میفکن در زحیر»
به امیر دیگر نصاری میگوید : در ایجاد تو
پروردگار لذت های زندگی مادی را بر تو شیرین کرده است . از آنها بهره مند شو و خود
را با ترک لذت ها دچار درد و رنج مکن.
زحیر : رنج ، ناله ، دل پیچه
در یکی گفته که:« بگذار آن ِ خَود
کان قبول طبع تو، ردّ است و بد
راههای مختلف آسان شدست
هر یکی را ملتی چون جان شده ست
گر میسر کردن حق ره بُدی
هر جهود و گبر از او آگه بدی »
در طومار دیگر آنچه را که طبع انسان دوست
میدارد مردود میشمارد و موافق طبع بودن را دلیل پذیرفتن چیزی نمی داند : خیلی
کارها آسان است و برای هر کسی ملت او – یعنی مذهب او – آسان است و مانند جان عزیز
است . اما اگر تنها شرط راه حق آسانی بود هر نامسلمانی هم میتوانست ادعا کند که از
راه حق آگاه است .
در یکی گفته: «میسر آن بود
که حیات دل، غذای جان بود
هر چه ذوق طبع باشد چون گذشت
بر نیارد -همچو شوره- ریع و کشت
جز پشیمانی نباشد ریع او
جز خسارت پیش نارد، بیع او
آن میسر نبود اندر عاقبت
نام او باشد معسر عاقبت
تو معسر، از میسر باز دان
عاقبت بنگر جمال این و آن »
در اینجا کلمه ی "میسر" را به معنای
دیگری گرفته یعنی آنچه را که خداوند بر بنده آسان میکند و بدیهی است که این میسر
حیات دل و غذای روح است . آنچه طبع تو می پسندد نمو ( ریع ) ندارد و نباید آن را
کشت کرد . حاصلش پشیمانی است و خریداریش زیان به دنبال دارد . پس چنین کاری که
ظاهرا آسان و خوش آیند است به دلیل عاقبت آن دشوار و نا خوش آیند ( معسر ) است .
در یکی گفته که: «استادی طلب
عاقبت بینی نیابی در حسب
عاقبت دیدند هر گون ملتی
لاجرم گشتند اسیر زلتی
عاقبت دیدن نباشد دست باف
ور نه، کی بودی ز دین ها اختلاف؟ »
هر کس باید پیر و استاد طریقتی داشته باشد . حسب
و نسب برای دیدن عاقبت کارها دلیل نیست . همه ی مذاهب گوناگون خود را دارای عاقبت
خوب می دانستند و ناچار به گمراهی و لغزش افتادند . آن عاقبت خیری که همه انتظار
آن را می کشند چیزی نیست که به دست خود ببافند . اگر ممکن بد هر کسی آن جهان و
عاقبت خود را به دست خود بسازد بر سر مذهب این همه اختلاف نبود .
در یکی گفته که:« استا هم تویی
زان که استا را شناسا هم تویی
مرد باش و، سخرۀ مردان مشو
رو ، سر خود گیر و سر گردان مشو»
دوباره در اینجا ابیات بالا را انکار می کند
... و می گوید : پیر طریقت و استاد و راهنما چه ضرورتی دارد ؟ آن استاد را تو باید تشخیص بدهی و انتخاب کنی ،
پس به خود تکیه کن و مسخره ی دیگران مشو راه خود را پیش گیر و نگذار که دیگران تو
را سرگردان کنند .
در یکی گفته که: « این جمله یکی است
هر که او دو بیند ، احول مردکی است »
حقیقت همه ی ادیان یکی است و اگر کسی بین آنها
اختلافی ببیند احول است و نقص بینایی دارد . ( دو بین )
در یکی گفته که: « صد، یک چون بود؟
این که اندیشد؟ مگر مجنون بود
هر یکی قولی است، ضد همدگر
چون یکی باشد یکی زهر و شکر؟
صدها مذاهب گوناگون چگونه یکی هستند ؟ آدم باید
دیوانه باشد که اینطور فکر کند . این
ادیان گفتگوهایی مخالف هم دارمد و زهر و شکر چگونه یکی می شوند ؟!
تا ز زهر و از شکر در نگذری
کی تو از گلزار وحدت بو بری ؟»
مولانا پس از بیان مفاد طومارهای وزیر ، از
آخرین بیت ، یک مضمون عارفانه میگیرد و زهر و شکر را در این بیت به معنای خوب و بد
زندگی این جهانی و امور بد آیند و خوش آیند مطرح میکند و می گوید برای ادراک وحدت
باید همه ی این خوبیها و بدی ها را زیر پا یا پشت سر بگذاری و به عبارت دیگر خود
را فراموش کنی . به مراد و نامرادی نیاندیشی ...
زین نمط ، وین نوع، ده طومار و دو
بر نوشت آن دین عیسی را عدو
از این قبیل و از این نوع 12 طومار نوشته شد
توسط آن کسی که دشمن دین عیسی بود .( وزیر )
۸۷/۱۰/۰۳