برگ بی برگی

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

سلوکی در راه حقیقت ....

بایگانی
مشاهده ی بخش های قبلی فهم کردن حاذقان نصاری، مکر وزیر را هر که صاحب ذوق بود، از گفت او لذتی میدید و، تلخی جفت او   مشاهده ی بخش های قبلی فهم کردن حاذقان نصاری، مکر وزیر را هر که صاحب ذوق بود، از گفت او لذتی میدید و، تلخی جفت او منظور مولانا در اینجا از صاحب ذوق افرادی است که بویایی و چشایی حقیقی دارند . آنها در ظاهر زیبایی میدند اما به دلشان نمی نشست .   نکته ها میگفت او آمیخته در جلاب قند زهری ریخته سخنانی می گفت آمیخته از حق و باطل ، مثل اینکه در شربت گلاب زهر ریخته باشند .   ظاهرش میگفت: در ره چُست شو وز اثر میگفت: جان را سست شو ظاهرا شنونده ره به راه حق میکشاند اما در مجموع تاثیر کلامش این بود که  مرد را در راه حق سست می کرد .   ظاهر نقره، گر اسپید است و نو دست و جامه، می سیه گردد ازاو  مثل نقره که اگر ظاهرش هم یپید و رخشان باشد وقتی پارچه ای را به آن بسایند پارچه را سیاه میکند .   آتش ار چه سرخ روی است از شرر تو ز فعل او سیه کاری نگر آتش سرخ ، هم می سوزاند و هم سیاه میکند .   برق ،  اگر  نوری  نماید در نظر لیک هست از خاصیت، دزد بصر برق روشن ( صاعقه ) هم اگر به چشم برخورد کند باعث از بین رفتن بینایی میشود .   هر که جز آگاه و صاحب ذوق بود گفت او ، در گردن او طوق بود سخن وزیر ریاکار ناآگاهان را چنان تحت تاثیر قرار میداد که گویی طوقی بر گردن آنها افکنده بود و به هر طرف میتوانست بکشاند . بنده ی او شده بودند  .   مدت شش سال در هجران شاه شد وزیر اتباع عیسی را پناه این کار به مدت 6 سال به طول انجامید ...   دین و دل را ، کل بدو بسپرد خلق پیش امر و حکم او میمرد خلق  خلق دین و دلشان را به او سپرده بودند و در پیش حکم و فرمان او جان می دادند
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۰۹/۲۳
نازنین جمشیدیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی