برگ بی برگی

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

سلوکی در راه حقیقت ....

بایگانی

نگاه کن! چه زیاد و چه زود دل بستم ...

دوشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۶:۴۳ ق.ظ
نگاه کن! چه زیاد و چه زود دل بستم به گل، به می، به تبسم ، به عود، دل بستم سکوتِ کهنه ی تبعید و ناله ی زنجیر به هر صدا که تو را می سرود، دل بستم و من که معنیِ وهم و شب و عدم بودم به چشم هایِ تو – یعنی وجود - دل بستم به خانقاه و به معبد، به آسمان، به سکوت به هرچه عقلِ مرا می ربود، دل بستم ستون ستون، غم تو ، شد مقیم شهر دلم وزید بغض و به زاینده رود دل بستم چه اعتراف غریبی ست این که سی و سه سال به هرکسی که شبیه تو بود ، دل بستم ...   دکتر عبدالحمید ضیایی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۱۴
نازنین جمشیدیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی