نگاه کن! چه زیاد و چه زود دل بستم ...
دوشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۶:۴۳ ق.ظ
نگاه کن! چه زیاد و چه زود دل بستم
به گل، به می، به تبسم ، به عود، دل بستم
سکوتِ کهنه ی تبعید و ناله ی زنجیر
به هر صدا که تو را می سرود، دل بستم
و من که معنیِ وهم و شب و عدم بودم
به چشم هایِ تو – یعنی وجود - دل بستم
به خانقاه و به معبد، به آسمان، به سکوت
به هرچه عقلِ مرا می ربود، دل بستم
ستون ستون، غم تو ، شد مقیم شهر دلم
وزید بغض و به زاینده رود دل بستم
چه اعتراف غریبی ست این که سی و سه سال
به هرکسی که شبیه تو بود ، دل بستم ...
دکتر عبدالحمید ضیایی
۹۴/۰۲/۱۴