بعضی وقت ها خدا دستت رو میگیره و میبره وسط یک میدون بعد بهت میگه : " این گوی و این میدان ... ببینم این همه حرف که میزدی حالا چند مرده حلاجی !! "
اون وقت هست که میگی کاش هیچی نگفته بودم ...
ای خدا ....
هیچ طبیبی ندهد بیمرضی حَب و دوامن همگی درد شوم تا که به درمان برسم
تیز دَوَم تیز دَوَم تا به سواران برسمنیست شوم ، نیست شوم تا برِ جانان برسمخوش شدهام ،خوش شدهام ،پاره آتش شدهامخانه بسوزم ،بروم تا به بیابان برسمخاک شوم ،خاک شوم ،تا ز تو سرسبز شومآب شوم ،سجده کنان تا به گلستان برسمچون که فتادم ز فلک ذره صفت لرزانمایمن و بیلرز شوم چونک به پایان برسمعالم این خاک و هوا گوهر کفر است و فنادر دل کفر آمدهام تا که به ایمان برسمآن شه موزون جهان عاشق موزون طلبدشد رخ من سکه زر تا که به میزان برسمرحمت حق آب بود جز که به پستی نرودخاکی و مرحوم شوم تا بر رحمان برسمهیچ طبیبی ندهد بیمرضی حَب و دوامن همگی درد شوم تا که به درمان برسم
غزلیات شمس ( حضرت مولانا )