سلام به دوستان عزیز
این قسمت با خودتون دیگه ....
این بخش اشاره دارد به آیه 64 سوره اسری . شیطان می گوید که فرزندان آدم را از راه حق دور خواهد کرد و پروردگار در این آیه به او پاسخ میدهد .
و براى این که بدانى چگونه مردم به راه خطا مى روند یاد کن زمانى را که به فرشتگان گفتیم : براى آدم سجده کنید . پس همه جز ابلیس سجده کردند . او به خداوند گفت : آیا براى کسى که او را از گِل آفریده اى سجده کنم ؟ ( 61 ) سپس گفت : آیا دیدى این کسى را که بر من برترى دادى ؟ اگر مهلتم دهى و مرگ مرا تا روز قیامت به تأخیر افکنى قطعاً نسل او ـ جز اندکى از آنان ـ را لجام خواهم کرد و در پى خویش خواهم برد . ( 62 ) خدا گفت : برو ، ولى هر کس از آنان از تو پیروى کند ، دوزخ که کیفرى بى کم و کاست است سزاى شما خواهد بود . ( 63 ) و از آنان هر که را توانستى با صداى خود به نافرمانى خدا برانگیز و با سواران و پیادگانت بر آنان بانگ بزن تا به گناه روى آورند ، و با آنان در اموال و اولادشان شریک شو و از آنها در همان جهتى که مى خواهى بهره بگیر و به آنان وعده و نوید ده ; ولى باید بدانند که شیطان جز وعده اى فریبنده به آنان وعده اى نمى دهد . ( 64 ) بى تردید تو را بر بندگان من هیچ تسلّطى نیست ، و پروردگارت براى کارسازى امور آنان بسنده است . ( 65 ) تفسیر آیت : وَ أَجْلِبْ عَلَیهِمْ بِخَیلِکَ وَ رَجِلِکَ
4329 تو چو عزم دین کنی با اجتهاددیو، بانگت بر زند اندر نهاد ( اندر نهاد : درون تو ) که : مرو زآن سو، بیندیش ای غوی ! ( غوی : گمراه ) که اسیر رنج و درویشی شوی بی نوا گردی، ز یاران وابُریخوار گردی و پشیمانی خوری تو ز بیم بانگ آن دیو لعینواگریزی در ضلالت ، از یقین که : هلا! فردا و پس فردا مراستراه دین پویم، که مهلت پیش ماست ؟مرگ بینی باز، کو از چپ و راستمی کشد همسایه را ، تا بانگ خاست ، باز عزم دین کنی از بیم جانمرد سازی خویشتن را یک زمان پس سلح بر بندی از علم و حکمکه : من از خوفی ، نیارم پای کم باز بانگی بر زند بر تو ز مکرکه : بترس و باز گرد از تیغ فقرباز بگریزی ز راه روشنیآن سلاح علم و فن را بفگنی سالها او را به بانگی بنده ایدر چنین ظلمت ، نمد افکنده ای هیبت بانگ شیاطین خلق رابند کرده ست و گرفته حلق راتا چنان نومید شد جانشان ز نورکه روان کافران ز اهل قبوراین شکوهِ بانگِ آن ملعون بودهیبت بانگِ خدائی چون بود ؟هیبت باز است بر کبک نجیب ( کبک نجیب : بنده شایسته ) مر مگس را نیست ز آن هیبت نصیب زآنکه نبود باز صیاد مگسعنکبوتان می مگس گیرند و بس عنکبوت دیو، بر تو چون ذباب ( ذباب : مگس- آدمی در دام شیطان) کرّ و فرّ دارد، نه بر کبک و عقاب بانگِ دیوان، گله بان اشقیاست ( اشقیا : گناهکاران ) بانگ سلطان، پاسبان اولیاست تا نیامیزد ، بدین دو بانگِ دورقطره یی از بحر ِ خوش با بحر ِ شوراشاره به آیه 53 سوره فرقان : و اوست آن که دو دریا را کنار یکدیگر روان ساخت; این یکى خوشگوار و شیرین است و این یکى ناگوار و سخت شور است ، و میان آن دو حایلى استوار پدید آورد و آنها را باز داشت از این که به یکدیگر بیامیزند .