برگ بی برگی

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

سلوکی در راه حقیقت ....

بایگانی

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۰ ثبت شده است

همیشه روز تولدم پر بود از احساس های خاص و خوب ... اما نمی دونم چرا این بار از دیشب منتظر یه اتفاق خاص بودم ... اتفاقی که خودم هم نمیدونم چی باید باشه ... کلی آدم برات پیام میدن ... زنگ میزنن ... کسانی که مدت هاست ازشون بی خبری ... بچه های فامیل ... اون هایی که خیلی دوسشون داری و برات عزیزند ... استادت که اصلا انتظار نداشتی روز تولدت بهت زنگ بزنند .... اما همه اش لبخندی روی لبت میاره ... و گاهی اشکی توی چشمت ... و بعد تموم میشه و تو هنوز منتظر اون چیزی هستی که خودت هم نمیدونی چیه .... اصلا معلومه تو چت شده ؟!؟!؟ باز گفتن بازرگان با طوطی ، آنچه دید از طوطیان هندوستان (3) 1678 همچنین کشت  و دم و دام و جماعآن موالید است حق را مستطاع هر کاری از قبیل کشت و زرع ، دم زدن  ، دام نهادن ، و گرد آمدن با یکدیگر ، آثار و اعمالی است که حق قادر به ایجاد آنهاست . اولیا را هست قدرت از الهتیرِ جسته ، باز آرندش ز راه بسته درهای موالید از سببچون پشیمان شد ولی ز آن دست رب ، گفته ناگفته کند از فتح بابتا از آن نه سیخ سوزد ، نه کباب از همه دلها که آن نکته شنیدآن سخن را کرد محو و ناپدیدگرت برهان باید و حجت ، مها !باز خوان : مِنْ آیةٍ أَوْ ننسهاآیت أَنْسَوْکُمْ ذِکْرِی بخوانقدرت نسیان نهادنشان بدان چون به تذکیر و به نسیان قادراندبر همه دلهای خلقان قاهراندچون به نسیان بست او راه نظرکار نتوان کرد ، ور باشد هنر"خلتم  سخریهً " اهل السُّمواز نُبی خوانید تا "أنسوکم" اولیای حق قدرتشان تجلی حق است و به همین دلیل از آنها کارهایی ساخته است که با موازین این جهانی و مادی نا ممکن به حساب می آید . افعال و آثار آنها به اسباب این جهانی و ظاهری بستگی ندارد و همه فعل و آفرینش حق است ، ولی پروردگار میتواند به دست پیران و مردان کامل در باطن مریدان تصرف کند و آنچه گفته اند و مرید شنیده است از خاطر او بزداید . فتح باب گشایشی است که حق در کار بنده پدید می آورد و در نتیجه آن ناممکن به ممکن بدل میشود . مولانا در پاسخ به سوال : چرا فتح باب صورت میگیرد و گشایشی به وساطت  پیر صورت میگیرد ؟ می فرماید : برای اینکه فاعلیت مطلق حق  و تجلی آن در فاعلیت بنده ، هر دو در کار باشد و نه سیخ بسوزد و نه کباب . دو آیه از سوره مومنون و بقره آورده شده است . در هر دو آیه صحبت از آ ن است که قدرت حق چیزی را از خاطره ها میزداید . ای بزرگ ! اگر دلیل و برهان برای از یاد بردن گفته ها و شنیده ها می خواهی به آیات قرآن نگاه کن که خداوند در آن به امکان چنین کاری اشاره کرده است .  و اولیا نیز به قدرت حق،  قدرت نسیان نهادن دارند . چون اولیای حق قادرند که به یاد آورند و از یاد ببرند پس بر دل های همه غلبه دارند . اگر حق راه بصیرت و اندیشه ی ما را با فراموشی ببندد  ، دانش و لیاقت (هنر) ما دیگر به کار نمی آید . شما که اهل تعالی و کمال را مسخره خود پنداشته اید ، این مطلب را تا لفظ "انسوکم " در سوره ی المومنون بخوانید و ببینید که نتیجه ی این کار غفلت از یاد پروردگار است و زیان آن به خودتان باز می گردد  .  نُبی نام فارسی قرآن  است که از ریشه ی "نو وی " گرفته شده یعنی چیزی نو .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۰ ، ۰۷:۴۳
نازنین جمشیدیان
نمی دونم چرا گاهی از همه چیز دور میفتم ... هر چی هم تلاش می کنم به اون نقطه ای که می خوام برنمی گردم ...اسیر زندگی مادی شاید .... اسیر فکر های روزمره .... هر چی می خوام از زندگی کنده بشم نمیشه ...  من گم شدم ... شاید فقط خود خداوند بتونه منو برگردونه ... شاید که نه ... حتما .... جمله یاران تو سنگند و تویی مرجان چرا؟ چون تو آیی جزو جزوم جمله دستک می​زنند با خیالت جزو جزوم می​شود خندان لبی بی خط و بی​خال تو این عقل امی می​بود تن همی​گوید به جان پرهیز کن از عشق او روی تو پیغامبر خوبی و حسن ایزدست کو یکی برهان که آن از روی تو روشنترست هر کجا تخمی بکاری آن بروید عاقبت هر کجا ویران بود آن جا امید گنج هست بی ترازو هیچ بازاری ندیدم در جهان گیرم این خربندگان خود بار سرگین می​کشند هر ترانه اولی دارد دلا و آخری                  آسمان با جملگان جسمست و با تو جان چرا؟ چون تو رفتی جمله افتادند در افغان چرا؟ می​شود با دشمن تو مو به مو دندان چرا؟ چون ببیند آن خطت را می​شود خط خوان چرا؟ جانش می​گوید حذر از چشمه حیوان چرا؟ جان به تو ایمان نیارد با چنین برهان چرا؟ کف نبرد کفرها زین یوسف کنعان چرا؟ برنروید هیچ از شه دانه احسان چرا؟ گنج حق را می​نجویی در دل ویران چرا؟ جمله موزونند عالم نبودش میزان چرا؟ این سواران باز می​مانند از میدان چرا؟ بس کن آخر این ترانه نیستش پایان چرا؟ این غزل را با صدای دکتر سروش دانلود کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۰ ، ۱۷:۰۷
نازنین جمشیدیان
1672 بی  شریکی جمله مخلوق خداستآن موالید ، ار چه نسبتشان به ماست خداوند بدون مشارکت بنده اعمال را خلق می کند و در عالم کثرت و در جهان حس ما این اعمال را به خود نسبت می دهیم . زید پرّانید تیری سوی عَمرعَمر را بگرفت تیرش همچو نمرمدت سالی همی زایید درددردها را آفریند حق ، نه مردزید رامی ، آن دم از مُرد از وجل دردها می زاید آن جا تا اجل ز آن موالید وجع چون مُرد اوزید را ز اوّل سبب ، قتال گوآن وجع ها را بدو منسوب دارگر چه هست آن جمله صُنع کردگار زید تیری را به عمرو می اندازد و پس از آن خودش مُرد یا کشته شد . اما از آن پس هر دردی عمرو ببیند مقصرش اوست و حتی اگر عمرو  بمیرد قاتل او زید است . این نشان میدهد که خداوند فاعل است زیرا زید مرده اما اعمال پس از آن هم ایجاد می شود . به نظر من این نکته ی بسیار ظریفی است . خیلی می گویند اگر همه ی اعمال به دست پروردگار است پس ما چه کاره ایم ؟ یا می گویند پس اگر خوبیم یا بدیم این ما نیستیم بلکه اوست ، یا می گویند پس مجازات ما برای عملی که خداوند به دست ما انجام داده بی عدالتی است ... اینها تمام سوال هایی است که خیلی وقت ها در خوندن مثنوی برای من هم پیش اومده ... پاسخی  که من برای این سوال ها پیدا کردم این است که : خداوند  همه چیز را آفرید چه بد و چه خوب و این دیگر انتخاب من است که کدام را انتخاب کنم وگرنه همانطور که مولانا هم می فرماید هر چه هست صنع پروردگار است . حالا شما هم اگه چیزی به نظرتون میرسه من دوست دارم بشنوم ....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۰ ، ۰۸:۳۳
نازنین جمشیدیان
سلام دوستان عزیز مبعث پیامبر مهربانی را به شما تبریک عرض می کنم امیدوارم همه ی ما اونجور که شایسته است پیامبر را بشناسیم ... در وبلاگ جناب آقای بهمنی متنی در مورد پیامبر خوندم که چون بسیار نزدیک به حرفهایی بود که می خواستم بنویسم و بسیار دلنشین تصمیم گرفتم لینک آن را برای شما قرار دهم .... همیشه شاد باشید مبعث رسول مهربانی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۰ ، ۲۰:۳۴
نازنین جمشیدیان
سلام دوستان عزیز فکر کنم نیاز به توضیح نداشته باشه ! خواستید از چپ به راست ببینید یا راست به چپ !! چیکار کردیم ؟! ای بابا ....  میتونید روی تصویر کلیک کنید و بزرگتر ببینید ....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۰ ، ۲۱:۱۰
نازنین جمشیدیان