فهرست مطالب
با سلام به دوستان عزیز
در این بخش مولانا برای بازکردن مفاهیمی که در بخش قبل ذکر شد به بیان داستانی کوتاه می پردازد . در عنوان این قسمت "زیافت" یعنی ناخالصی و تباهی . این حکایت کوچک را مولانا به عنوان وصف حال کسانی آورده است که حقایق الهی و معانی قرآنی را موافق با هوای خود تفسیر یا تاویل میکنند . استاد فروزانفر مضمون آن را مقتبس از یک قطعه ی ابونواس * در هجو جعفر برمکی ** می داند .
* حسن بن هانی بن عبدالاول بن الصبّاح الحکمی الفارسی الأهوازی الشاعر المشهور. جدّ او از موالی جرّاح بن عبداﷲ حکمی والی خراسانست و اینکه در نسبت او را حکمی گویند بدین مناسبت است . محمدبن داودبن الجراح در کتاب الورقة آرد که مولد و منشاء ابونواس بصره است سپس از آنجا با والبةبن الخباب به کوفه شد و بعد به بغداد رفت و دیگران گفته اند که مولد او به اهواز بود و در دوسالگی او را از اهواز ببردند و مادر او اهوازیه و نامش جلبّان است و پدر او از جند مروان بن محمد آخر ملوک بنی امیّه از اهل دمشق بود و از آنجا به اهواز منتقل شد و در آنجا جلبان را تزویج کرد و چند فرزند آورد از جمله ابونواس و ابومعاذ و ابونواس را مادر او نزد عطاری گذاشت و ابواسامة والبةبن الحباب ویرا بدید، او را کودکی شیرین یافت و گفت من در تو مخائلی بینم اگر آنرا تباه نکنی زود باشد که شعر نیز توانی گفت مصاحبت من کن تا ترا به آنجای که باید برسانم . ابونواس پرسید تو کیستی گفت من ابواسامة والبةبن الحباب نام دارم گفت آری بخدا من در طلب تو بودم و میخواستم بکوفه آیم و بخدمت تو پیوندم و از تو ادب فراگیرم و شعر تو از تو شنوم و سپس مصاحبت ابواسامة اختیار کرد و با وی به بغداد شد ( لغتنامه دهخدا )
** جعفر برمکی (جعفر پسر یحیی برمکی) (۱۵۰ ه.ق./ ۷۶۷ م- ۱۸۷ ه.ق.-۸۰۳ م) یکی از وزاری ایرانی دربار هارونالرشید از خاندان برمکیان بود. وی دارای خطی خوش و بیانی فصیح و در احکام نجوم مطلع بود. هارون به او توجه و اقبالی تمام داشت و او را به حکومت ایالات متعدد منصوب ساخت و وی آنان را توسط نمایندگان خود اداره میکرد. هارون خواهر خود "عباسه" را که گاهی اوقات در جلسات وی با جعفر حضور داشت را به عقد صوری وی درآورد (برای محرمیت). ولی هنگامی که عباسه فرزندی به ظاهر از جعفر بزایید، خشم هارون برانخیته شد و روایت کنند که دستور قتل جعفر را صادر کرد. قتل وی آغاز سقوط برمکیان بود. البته در منابع متعددی از جمله دانشنامه ایرانیکا دلایل دگری برای سقوط برمکیان بر میشمارند و ماجرای عشقی عباسه را بیشتر به داستان تخیلی نزدیک دانند، تا علت اصلی قتل جعفر ( ویکی پدیا )
زیافت تاویل رکیک مگس 1090 آن مگس بر برگ کاه و بول خرهمچو کشتی بان، همی افراشت سرگفت: من دریا و کشتی خوانده اممدتی در فکر آن می مانده ام اینک این دریا و، این کشتی و منمرد کشتی بان و اهل رای زن بر سر دریا همی راند او عمدمی نمودش آن قدر، بیرون ز حدبود بی حد آن چمین ، نسبت بدوآن نظر، که بیند آن را راست، کو؟عالمش چندان بود کش بینش استچشم چندین ، بحر همچندینش است
مگس به خیال خود بر دریا قایق یا کشتی میراند و گندابی که زیر پایش بود دریای بی نهایت جلوه میکرد . دنیای هر کسی به اندازه ی بینش و آگاهی اوست و طبیعی است که آن گنداب ناچیز در چشم مگس دریای بی کران باشد .
عمد : قایقی که از شاخ و برگ و تنه درخت می ساختهاند . چمین : ادرار و مدفوع همچندین : مساوی و هم اندازه صاحب تأویل باطل ، چون مگسوهم او، بول خر و، تصویر خس گر مگس تأویل بگذارد به رایآن مگس را، بخت گرداند همایآن مگس نبود، کش این عبرت بودروح او، نی در خور صورت بود
"صاحب تاویل باطل " یعنی کسی که موافق هوای خود هر چیزی را تاویل می کند . این مگس و این "صاحب تاویل باطل " اگر به جای تاویل به دنبال اندیشه و تعقل برود دیگر مگس نیست . مرغ بلند پروازی می شود که روحش با عالم غیب پیوند می یابد و این روح ، بزرگتر از صورت و ظاهر اوست .
هما : مرغ خوشبختی و سعادت