سلام به دوستان و همراهان همیشگی سال نو داره از را میرسه و بوی بهار از همه جا احساس میشه ... امیدوارم سال خوبی پیش رو داشته باشید و پیشاپیش عید همگی مبارک .غزلی از مولانا در مورد بهار براتون انتخاب کردم که امیدوارم در این حال و هوا ، از خوندنش لذت ببرید ...چند روزی در سفر هستم ... تعطیلات به همه خوش بگذره ...
آمد بهار خرم و آمد رسولِ یار مستیم و عاشقیم و خماریم و بیقرارای چشم و ای چراغ ، روان شو به سوی باغ مگذار شاهدان چمن را در انتظاراندر چمن ، ز غیب ، غریبان رسیدهاند رو ، رو ، که قاعدست که "القادم یزار"گل از پی قدوم تو در گلشن آمدست خار از پی لقای تو گشتست خوش عذارای سرو ، گوش دار که سوسن به شرح تو سر تا به سر زبان شد بر طرف جویبارغنچه گره گره شد و لطفت گره گشاست از تو شکفته گردد و بر تو کند نثارگویی قیامتست که برکرد سر ز خاک پوسیدگان بهمن و دی ، مردگان پارتخمی که مرده بود ، کنون یافت زندگی رازی که خاک داشت ، کنون گشت آشکارشاخی که میوه داشت ، همینازد از نشاط بیخی که آن نداشت ، خجل گشت و شرمسارآخر چنین شوند درختان روح نیز پیدا شود درخت نکوشاخ بختیارلشکر کشیده شاهِ بهار و بساخت برگ اسپر گرفته یاسمن و سبزه ذوالفقارگویند سر بریم فلان را چو گندنا آن را ببین معاینه در صنع کردگارآری چو دررسد مدد نصرت خدا نمرود را برآید از پشّهای دمار
شاهد :
زیبا و دیدنی
القادم یزار :
آن که به شهری می رود باید به دیدارش رفت
از پی :
به خاطر
بساخت برگ :
برگ و ساز و بار و بنه آماده کرد .
گندنا :
تره ، "سر بریم فلان را چو گندنا" به صورت مثلی قدیمی در ادبیات کهن استفاده میشده .