سلام به همه ی دوستان عزیزم
سال 91 هم داره به پایان میرسه و وارد سال نو میشیم . خب همیشه برای من این تغییر حس جالبی داشته و امیدوارم این حس و شوق نو شدن در همه ی ما زنده باشه و همراه با طبیعت سبز بشیم و کهنگی ها رو رها کنیم و عادت نکنیم به زمستونی بودن .... همیشه بهار از راه میرسه هر چند بعدش خزان و زمستونی هم دوباره هست اما این مهمه که بدونیم زندگی یعنی همین ، چرخش فصل ها و گذشتن از فصل ها ، هیچ چیز توی این قسمت از زندگی که درش هستیم جاودانه نیست ، نه خزان اش و نه بهارش .... به قول معروف همیشه باید گفت " این نیز بگذرد " چه در شادی ها و چه غم ها ...
خب بهتره یه نگاهی این آخر سالی بندازیم به روزها و دقایقی که گذروندیم و ببینیم که چطور خواسته و نا خواسته بزرگ شدیم و تغییر کردیم و اتفاق هایی که هر کدوم پر از درس بودند و گاهی دیدیم و گاهی ندیدیم ...
برای من که امسال پر از اتفاق های خاص بود که خوشحالم تجربه اش کردم و الان میتونم از ته دل لبخند بزنم برای آدم هایی که اومدند ، و حتی اگه الان نیستند یادشون هنوز قلبم رو روشن میکنه ...
همه تون رو واقعا دوست دارم ، به خاطر شما و به شوق شماست که من اینجا هستم ، چه اونهایی که همیشه برام پیام میزارید و چه اونهایی که خاموش میاین و میرین و میدونم هستید .
اگه کسی توی این سال از من رنجید و دلخور شد ، عذر خواهی می کنم ، بیاین همدیگه رو ببخشیم و بزاریم فردا روزی نو ، پر از نور و سپیدی برامون آغاز بشه ....
همه ی شما برام عزیز هستید اما می خواستم یه تشکر ویژه داشته باشم از چند تا از دوستان که واقعا وجودشون برام سرشار از برکت بود و از ته دل خوشحالم از اینکه بودند و هستند و شاید خودشون هم ندونند چه کمک های بزرگی به من کردند :
یکی بود یکی نبود که چه در بودن و چه در نبودنش توی کوله ی زندگی ام کلی درس گذاشت و تغییرات امسال ام رو مدیون اش هستم :)
فصل خدا ، بانوی اردیبهشتی عزیز که توی این روزها آرامش ام رو مدیون اش هستم و ممنونم ازش که هست .
فیروز عزیز دوست چندین و چند ساله که همیشه محرم من بوده .
و یک تشکر ویژه از جناب مهدی عزیز که با اینکه در ظاهر خیلی در فکر ها و عقایدمون با هم فرق داشتیم اما با حضورش باعث شد من هم بیشتر تلاش کنم برای دونستن و در کنار هم یاد گرفتیم بی تعصب زندگی زیباتر میشه . و در حقیقت داریم هر دو تلاش میکنیم برای رسیدن به یک چیز .
از آقای همسایه هم ممنونم که همیشه و در همه حال انرژی و شوق اش مشوق من بود برای طی کردن مسیر :)
حرف های پشت فرمون ( پیدا ) !! که متاسفانه فیلتر شد ! و از اتفاق های بد بود . امیدوارم با یک آدرس جدید برگردند . آقا اجازه ( جناب پاپایی) دوست عزیز که متاسفانه به تازه گی برادرشون هم به رحمت خدا رفتند و امیدوارم خداوند به خودشون و خانواده شون صبر بده ... روز نوشته های من دوست عزیزی که امیدوارم دیگه توی این سال جدید طلسم بشکنه و بتونیم از نزدیک هم رو ببینیم :) باده فروش ... ( کسرا ی عزیز ) پر از شور و عشق که وقتی نوشته هاش رو میخونم من رو با خودش میبره اون بالاها . مینی حال از اون دوست های عجیب و غریب و دوست داشتنی که هر وقت نیست انگار یه چیزی کمه :)
آقا شهرام دوست هنرمند و عزیز همیشه در سفر ، که نمی دونم چرا همه جا میره فیلمبرداری به غیر از اصفهان :))
رها شده ( جناب دهقان ) اسیر 6143 (جناب اقبال ) اسیر شماره 11791 ( آقای حمید )
سه تا دوست جدید که امسال افتخار آشنایی باهاشون رو به صورت اتفاقی پیدا کردم و از اتفاق های خوب امسال بودند . باعث شدند دریچه ی جدیدی رو به من باز بشه که برام خیلی عجیب و جالب و پر از درس بود .
تک درخت شب زنده دار ، که با بوی بهارنارنج و سعدی اومد و مثل عابری توی مه گم شد ...
نیکشاد عزیز که اصلا استارت این وبلاگ با کمک ایشون زده شد :)
و مرسی از فردین و سورن و جناب رحیمی و جناب یزلانی و کامران و هبوط و وحید و سحر و فاطمه و سجاد و سیمین و مخمور و جناب عطری و جناب مصباحی و جناب احمدی و بعد کیهانی و جناب امامی و جناب تقی نژاد و آقای علیرضا و جناب طیبی و پروین و بیات و کشکول و جناب گراوند و نیما و شبنم و نوشینه و ایکیا و شکیبا عزیز که همیشه با دست پر از مهربونی به استقبالم اومدند .
سال نو ، پر از تازه گی باشه براتون ...