برگ بی برگی

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

سلوکی در راه حقیقت ....

بایگانی

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۰ ثبت شده است

کاش یکی یه حرفی به من میزد که آروم میشدم ... هیچی بدتر از دلشوره هایی نیست که ندونی چطور آرومش کنی ... بگو ... ممنون از تمام پیام های شما... پیام های خصوصی و عمومی که همه اش به دلم نشست و الان حس خیلی خوبی دارم .. هزار بار ممنون ... ممنون که نوشتید  و یادم کردید ... در این هوای بارانی بی باران ....  ممنونم ....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۰ ، ۱۸:۱۶
نازنین جمشیدیان
پاییز از راه میرسه ... حس و حال خوبی دارم ... بوی پاییز ذهنم رو سبک میکنه و باعث میشه به هیچ چیز اضافه ای فکر نکنم ... فقط درخت های چنار و بید و برگ ریزون و نسیم خنک شب ها و نم بارون ... از درخت یاد میگیرم که گاهی باید از برگ های قدیمی دل بکنم و رهاشون کنم هر چند پر از خاطرات خوب با هم باشیم : بهاری که از راه رسیدند و تابستونی که روی شاخه هام جا گرفتند و خورشید بهمون لبخند زد ... و با اینکه برگ ها یکی پس از دیگری می افتند پایدار و مستحکم باشم .. ایستاده ... و نگاه کنم به افق های تازه ، بهاری که از راه میرسه و برگ های جدید ... هر چند میدونم اونها هم روزی خواهند رفت ... بیایید عشق بورزیم  به چیزهایی که ناپایدارند و میدانیم در روشنایی روزی دیگر باز نخواهند گشت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۰ ، ۱۶:۳۲
نازنین جمشیدیان