چشم بگشا جان نگر کش سوی جانان می برم
سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۰ ب.ظ
چشم بگشا جان نگر کش سوی جانان می برمپیش آن عید ازل جان بهر قربان می برم
چون کبوترخانه جانها از او معمور گشتپس چرا این زیره را من سوی کرمان می برم
زانک هر چیزی به اصلش شاد و خندان می رودسوی اصل خویش جان را شاد و خندان می برم
زیر دندان تا نیاید قند شیرین کی بودجان همچون قند را من زیر دندان می برم
تا که زر در کان بود او را نباشد رونقیسوی زرگر اندک اندک زودش از کان می برم
دود آتش کفر باشد نور او ایمان بودشمع جان را من ورای کفر و ایمان می برم
سوی هر ابری که او منکر شود خورشید راآفتابی زیر دامن بهر برهان می برمعیدتون مبارک ... شما چی قربانی کردید ؟!
۹۲/۰۷/۲۳