غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد...
پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۱۱ ب.ظ
سلام به دوستای عزیز امروز می خوایم یه مقدار متفاوت با هم گپی بزنیم ... در مورد : امتحان الهی ! فکر کنم این واژه برای همه ی شما آشناست . وقتی یک مشکلی پیش میاد ، خیلی وقت ها فکر میکنیم در امتحان الهی قرار گرفتیم . حالا من امروز میخوام ما با هم از یک طرف دیگه به این قضیه نگاه کنیم. چند تا نکته من به نظرم میرسه برای شما میگم و منتظر نظرات شما هم هستم : 1- خیلی از مشکلات دست پرورده ی خود ماست ! خیلی وقت ها با دست خودمون گره بر روی گره میزنیم ، و بعد فکر میکنیم این مشکلات، بی دلیل و یا به اصطلاح خودمون برای امتحان سر راه ما قرار گرفته ! پس من همین جا به شما اطمینان میدم که خیلی از مشکلات رو خودمون هم درستش میکنیم و هم بدترش میکنیم . 2- اصلا واژه ی امتحان یعنی چی ؟ به نظر من اصلا ما وارد این مرحله از زندگی شدیم تا یاد بگیریم جور دیگه ای زندگی کنیم و برای ادامه ی راه، اشکالات خودمون رو بر طرف کنیم. باید یاد بگیریم از این عالم ماده ( جهنم ) وارد عالم معنا ( بهشت ) بشیم . این دنیا پر از پستی و بلندی هاست و مطمئنا در هر کدوم از این موقعیت ها برای یاد گرفتن چیزی قرار گرفتیم . درس ها گاه در خوشی و گاه در ناملایمات به ما داده میشه و باعث رشد ما میشه . یه جورایی مثل دانشگاه میمونه ، درس ها یکی پس از دیگری ، و ما با امتحان دادن و قبول شدن میتونیم یه پله بریم بالاتر و اگر یاد نگیریم مرتب توی اون مرحله درجا میزنیم ! و چقدر بد هست اگر قبل از پاس شدن این درس ها ، فرصت موندن اینجا به پایان برسه و بریم به عالم بعدی و یه جورایی ناقص در ادامه ی راه متولد بشیم . در تمام این مراحل رحمت خداوندی مثل خورشیدی ، بر هستی ما میتابه و کمک میکنه برای پیدا کردن راه ، چه در قله و چه در دره ، چه در خوشی و چه در ناخوشی تلاش میکنه برای رشد ما . حالا بعضی ها ، توی این امتحان ها شرکت میکنند و سعی میکنند برای رشد ، یه عده هم برای خودشون زندگی میکنند ، انگار نه انگار که قراره روزی که اومدند و روزی که دارن میرن یه فرقی کرده باشند . و در ضمن یادمون باشه که حال این دنیا ، دگرگونی است ... چه حال های خوش که با یک اتفاق ساده مُرد و چه حال های بد که با دلایل کوچک به خوشی رسید ... بعد از این، از بد و نیک، هر چه رسد ای حافظغم مخور، شاد بزی، چون که جهان در گذر است و به قول سعدی عزیز : به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوستعاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوستبه حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیستبه ارادت ببرم درد که درمان هم ازوستزخم خونینم اگر به نشود به باشدخنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوستغم و شادی بر عارف چه تفاوت داردساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوستپادشاهی و گدایی بر ما یکسانستکه برین در همه را پشت عبادت خم ازوستسعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمردل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
۹۲/۰۷/۱۸