برگ بی برگی

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

سلوکی در راه حقیقت ....

بایگانی

مِی ده گزافه ساقیا، تا کم شود خوف و رجا

پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۰۷ ق.ظ
مِی ده گزافه ساقیا، تا کم شود خوف و رجاگردن بزن اندیشه را ما از کجا او از کجاپیش آر نوشانوش را، از بیخ برکن هوش راآن عیش بی‌روپوش را، از بند هستی برگشادیوانگان جسته بین، از بند هستی رسته بیندر بی‌دلی دل بسته بین، کاین دل بود دام بلانانم مده، آبم مده، آسایش و خوابم مدهای تشنگی عشق تو، صد همچو ما را خونبهاامروز مهمان توام مست و پریشان توامپر شد همه شهر این خبر کامروز عیش است الصلاسرسبز و خوش هر تره‌ای، نعره زنان هر ذره‌ایکالصبر مفتاح الفرج و الشکر مفتاح الرضابخشی از غزل 33 دیوان شمس
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۲۱
نازنین جمشیدیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی