عشق چو دل را به سوی خویش خواند / دل ز همه خلق رمیدن گرفت
يكشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۲۵ ب.ظ
سلام به همه ی دوستان عزیز
انسان شگفتی های خاصی داره که اگه توی روزهامون دقیق بشیم خیلی از این موارد میبینیم . مثلا روزهایی هست که آدم فوق العاده بی حوصله و گرفتار در این خاکدان هست و یکدفعه با بهانه یا بی بهانه ، از این رو به اون رو میشه و مرغ دلش به پرواز در میاد ... و وقتی آدم دیوان غزلیات شمس رو باز میکنه ، تازه این شعر هم میاد !!
به امید اینکه همیشه مرغ دلتون در پرواز باشه ...
مرغ دلم باز پریدن گرفت
طوطی جان قند چریدن گرفت
اشتر دیوانه ی سرمست من
سلسله عقل دریدن گرفت
جرعه ی آن باده بی زینهار
بر سر و بر دیده دویدن گرفت
باز در این جوی روان گشت آب
بر لب جو سبزه دمیدن گرفت
باد صبا باز وزان شد به باغ
بر گل و گلزار وزیدن گرفت
عشق چو دل را به سوی خویش خواند
دل ز همه خلق رمیدن گرفت
بس کن زیرا که حجاب سخن
پرده به گرد تو تنیدن گرفت* چریدن : خوردن ( در ادبیات کهن خوردن انسان را نیز چریدن می گفته اند ) * بی زینهار : آنچه از آن امانی نتوان جست . * حجاب سخن : مولانا در بسیار از موارد گفت و صوت و سخن را حجابی بر سر راه ذوق میداند .
۹۲/۰۳/۱۹