برگ بی برگی

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

سلوکی در راه حقیقت ....

بایگانی
سلام به همه ی  دوستان عزیز انسان شگفتی های خاصی داره که اگه توی روزهامون دقیق بشیم خیلی از این موارد میبینیم . مثلا روزهایی هست که آدم فوق العاده بی حوصله و گرفتار در این خاکدان هست و یکدفعه با بهانه یا بی بهانه ،  از این رو به اون رو میشه و مرغ دلش به پرواز در میاد ... و وقتی آدم دیوان غزلیات شمس رو باز میکنه ، تازه این شعر هم میاد !! به امید اینکه همیشه مرغ دلتون در پرواز باشه ... مرغ دلم باز پریدن گرفت طوطی جان قند چریدن گرفت اشتر دیوانه ی سرمست من سلسله عقل دریدن گرفت جرعه ی آن باده بی‌ زینهار بر سر و بر دیده دویدن گرفت باز در این جوی روان گشت آب بر لب جو سبزه دمیدن گرفت باد صبا باز وزان شد به باغ بر گل و گلزار وزیدن گرفت عشق چو دل را به سوی خویش خواند دل ز همه خلق رمیدن گرفت بس کن زیرا که حجاب سخن پرده به گرد تو تنیدن گرفت* چریدن :  خوردن ( در ادبیات کهن خوردن انسان را نیز چریدن می گفته اند ) * بی زینهار : آنچه از آن امانی نتوان جست . * حجاب سخن : مولانا در بسیار از موارد گفت و صوت و سخن را حجابی بر سر راه ذوق میداند .
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۳/۱۹
نازنین جمشیدیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی