برگ بی برگی

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

سلوکی در راه حقیقت ....

بایگانی

مَخلصِ ماجرای عرب و جفت او ( بخش هفتم )

يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۴۳ ق.ظ
با سلام به دوستان عزیز قسمت های قبل داستان رو میتونید از اینجا بخونید .این بخش یکی از مهم ترین بخش های این داستان هست چون مولانا برای ما ماجرای آقا و خانم اعرابی رو رمزگشایی میکنه و توجه ما رو از ظاهر به سمت معنی میبره ... از اینجا به بعد همینطور که ظاهر داستان رو دنبال میکنید با توجه به این معانی به عمق داستان هم سری بزنید و معانی اون رو کشف کنید. یه جورایی داستان از اینجا آغاز میشه تازه . مولانا میگه که این زن و مرد مثل نفس و عقل هستند . نفس ( زن ) به دنبال تامین نیازهای خاکی است و چاره گر ، گاهی به زمین نگاه میکنه و گاهی به آسمان ، اما عقل جزئی در پی راهی است که به عقل کل بپیونده . این دو همیشه با هم در جنگ و ماجرا هستند اما این رو بدونید که برای این زندگی حتما وجود این دو در کنار هم لازم و ملزوم هست . در این دنیای خاکی اگر ما فقط بخواهیم به معنا نگاه کنیم اصلا دیگر چه دلیلی وجود داشت که به این صورت خلق بشیم ؟! مَخلصِ ماجرای عرب و جفت او 2628 ماجرای مرد و زن را مخلصیباز می جوید درون مُخلِصی ماجرای مرد و زن افتاد نقلآن ، مثال نفس خود میدان و عقل این زن و مردی که نفس است و خردنیک بایسته ست بهر نیک و بدوین دو بایسته ، در این خاکی سراروز و شب در جنگ و اندر ماجرازن همی خواهد حویج خانگاهیعنی : آبِ رو و نان و خوان و جاه نفس همچون زن ، پی چاره گریگاه خاکی ، گاه جوید سروری عقل ، خود زین فکرها آگاه نیستدر دماغش جز غم الله نیست گر چه سرِّ قصّه این دانه ست و دامصورت قصّه شنو اکنون تمام گر بیان معنوی کافی شدیخلق عالم عاطل و باطل بُدی اگه شما یه دوستی داشته باشید ، برای اینکه محبت در دل شما رو بفهمه چیکار میکنید ؟ فکر میکنید آیا اینکه یکی رو در دل فقط دوست داشته باشید بدون اینکه در ظاهر چیزی نشون بدید کافیه ؟ ( اگه جوابتون "بله" هست حتما در دیدگاهتون تجدید نظر کنید تا دوست هاتون رو از دست ندادید )  خب من که فکر نکنم کافی باشه ، جناب مولانا هم با من هم عقیده هستند ! ( البته ببخشید ، من با ایشون هم عقیده هستم ) . وقتی من کسی رو دوست دارم ، مثلا با دادن یک هدیه ، سعی میکنم بهش نشون بدم که به یادش هستم . حالا در برابر خداوند هم همینطور . این عبادات ، نماز و روزه و دعا و اعمال ما هم یک جور گواه و شاهد هست بر محبت درونی ما . البته میدونید که هر رفتار ظاهری همونطور که میتونه راست باشه و از دل بیاد ، میتونه تظاهر دروغین هم باشه ! در مقابل خداوند هم همینطوره ، گاهی ما هزار تا کار انجام میدیم در ظاهر برای خدا اما تظاهری بیش نیست و مثل کسی هستیم که می نخورده ادای مستی در میاره ... ( از این چیزها الان زیاد داریم متاسفانه !! ) جالبه گاهی خودمون هم نمیفهمیم داریم ادا در میاریم ! از کجا میشه حس واقعی و غیر واقعی و از هم تشخیص داد ؟؟ از اثری که بر درون ما میزاره . مگه میشه کاری با خلوص و از دل انجام بشه اما اثر نداشته باشه بر ما !؟! حالا وقتی چشم شما چشم خداوند شد ( ینظر بنورالله )  ، دیگه تشخیص این راستی و کجی ها امکان پذیر میشه . اصلا فرد ، به نور حق میبینه و اسباب و آثار هم وجودشون لازم نیست . جناب مولانا احساس میکنند که دیگه بیش از این نمیشه توضیح داد و فقط به این نکته اشاره میکنند که گاهی معنی و ظاهر از هم دور به نظر میرسند . مثلا آب ودرخت ... آب درون درخت هست و مایه ی حیات اون ولی در ماهیت متفاوت . گر محبّت فکرت و معنیستیصورت روزه و نمازت نیستی هدیه های دوستان با همدگرنیست اندر دوستی الّا صُوَرتا گواهی داده باشد هدیه هابر محبّتهای مُضمَر در خفاز آن که احسان های ظاهر شاهدندبر محبّتهای سِرّ ای ارجمندشاهدت گه راست باشد گه دروغمست گاهی از می و گاهی ز دوغ دوغ خورده مستیی پیدا کندهایهوی و سر گرانی ها کندآن مُرائی در صیام و در صلاستتا گمان آید که : او مست وَلاستحاصل : افعال برونی دیگرستتا نشان باشد بر آن چه مُضمَر است یا رب این تمییز ده ما را به خواستتا شناسیم آن نشان کژ ز راست حسّ را تمییز ، دانی چون شود؟آن که حس ینظر بنور الله بودور اثر نبود ، سبب هم مُظهِر استهمچو خویشی ، کز مَحبَّت مُخبِر است نبود آن که نور حقّش شد اماممر اثررا یا سبب ها را غلام یا محبت در درون شعله زندزَفت گردد ، وز اثر فارغ کندحاجتش نبود پی اعلام مهرچون محبت نور خود زد بر سپهرهست تفصیلات تا گردد تماماین سخن ، لیکن بجو تو، وَالسّلام گر چه شد معنی در این صورت پدیدصورت از معنی ، قریب است و بعیددر دلالت همچو آب اند و درختچون به ماهیّت روی، دورند سخت ترک ماهیّات و خاصیّات گوشرح کن احوال آن دو ماه رو
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۲۹
نازنین جمشیدیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی