برگ بی برگی

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

سلوکی در راه حقیقت ....

بایگانی

هله نومید نباشی که تو را یار براند ...

شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۱، ۰۵:۴۳ ب.ظ
سلام به همه ی دوستان عزیز امروز دوست دارم مهمونتون کنم به یک غزل بسیار زیبا از مولانا ، میتونید این غزل رو با صدای مجتبی عسگری هم بشنوید . امیدوارم لحظه های خوبی داشته باشید ... و همیشه خونه ی دلتون با امید و عشق روشن باشه ... هله نومید نباشی که تو را یار براندگرت امروز براند نه که فردات بخوانددر اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جاز پس صبر تو را او به سر صدر نشاندو اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرهاره پنهان بنماید که کس آن راه نداندنه که قصاب به خنجر چو سر میش ببردنَهِلَد کُشته خود را کُشد آن گاه کِشاندچو دَم میش نماند ز دَم خود کُندش پُرتو ببینی دم یزدان به کجا هات رساندبه مثل گفتم این را و اگر نه کرم اونکُشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاندهمگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشدبدهد هر دو جهان را و دلی را نرمانددل من گِرد جهان گشت و نیابید مثالشبه که ماند ، به که ماند ، به که ماند ، به که ماندهله خاموش که بی ‌گفت از این می همگان رابچشاند ، بچشاند ، بچشاند ، بچشاند
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۲۸
نازنین جمشیدیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی