برگ بی برگی

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

سلوکی در راه حقیقت ....

بایگانی

پرتویی از دعای عرفه

چهارشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۱، ۱۲:۳۶ ب.ظ
عارفان همیشه به ما گفته اند که از معشوق نمی توان گله کرد . لطف و  قهر معشوق هر دو درس است و هر دو لطف : لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ عشق بازان چنین مستحق هجرانند ( حافظ) عاشقم بر قهر و بر لطفش بجد بوالعجب من عاشق این هر دو ضد ( مولانا ) بالاتر اینکه این تفاوت رفتار معشوق  با عاشق ،  چشم عاشق عارف را بازمیکند : یک لحظه داغم میکشی یک دم به باغم میکشی پیش چراغم میکشی تا وا شود چشمان من هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم گر دلبرانه بنگری در جان سرگردان من  ( مولانا ) سراپای زندگی او چنین وصال و فراق عاشقانه ای است و این یکی از مهترین ارکان زندگی عاشق می باشد .آمد و شد حوادث گوناگون برای عارف معنای دیگری دارد . در حالت  بسط و وجد و شرور و نزدیکی با محبوب نباید آن را همیشگی بداند و همچنین در قبض و هجر و فراق حق ندارد تصور کند که این حال بر او پاینده خواهد بود . بنابراین نه  مغرور خواهد بود و نه مایوس .نکته قابل توجه اینجاست که فرد در راه دعا چیزی از خدا نمیخواهد بلکه حال خود را شرح میدهد ابراز عشق میکند و میگوید که در ضمیر و زوایای روحش چه میگذرد . این دعای عارفی است که تنها فکرش زیارت دوست ، ملاقات با حبیب ، و به او نزدیک شدن است و از سرگردان شدن در آثار ، ملول است و رنج ها و ناگواری های روزگار برای او هیچ است . برای او رنج اصلی ، رنج دوری و هجران و فراق است . او با صد هزار چشم ، صد هزار جلوه ی خداوندی را تماشا می کند و تازه باز هم گرسنه ی منظره های بیشتر است . خداوند به خود آشکار است ، نه به واسطه ی چیزهای دیگر ، آفتابی است خود دلیل خود .به همین سبب ،  جستجو از دلیل برای خدا ، شان نابینایان و ظلمت زدگان است . این نوع دیدن برای کسانی است که از راه گیسوی سیاه معشوق می خواهند او را بشناسند زیرا تاب نگاه در چشمان او را ندارند . قدح ، چون دور ما باشد به هوشیاران مجلس ده مرا بگذار تا حیران بماند چشم در ساقی  ( حافظ) زندگی یک معامله است ، یعنی خود را فروختن و در عوض آن چیزی بهتر ستاندن.  من غلام آنکه نفروشد وجود جز بدان سلطان با افضال و جود من غلام آن مس همت پرست کو به غیر کیمیا نارد شکست  ( مولانا ) همه انسان ها در سودای زندگی ضرر میکنند جز کسانی که از عشق پروردگار بهره ای برده اند . عاشق شو از نه روزی کار جهان سرآید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی  ( حافظ ) در میان دعا درخواست هایی از خداوند شده که بسیار قابل تامل است : بحث بر سر معاش و آب و نان و فرزند نیست . آنچه برای عارف مطرح است درد و رنج فراق و تمنای وصال است . اینها جان دعاهای یک عارف است . او در یاد معشوق از خود هم غافل است .چنان پر شد فضای خانه از دوست که فکر خویش گم شد از ضمیرم ( حافظ) التماس دعا ...بخش هایی از : پرتویی از دعای عرفه  از کتاب : حدیث بندگی و دلبردگی ( دکتر عبدالکریم سروش )
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۰۳
نازنین جمشیدیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی