برگ بی برگی

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

سلوکی در راه حقیقت ....

بایگانی

ملامت کردن اهل مسجد ( بخش سوم )

دوشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۱، ۰۸:۵۸ ق.ظ
سلام به دوستان عزیز گفتیم در شهر ری مسجدی بود که هر کس شب در آن میخفت صبح زنده بیرون نمی آمد و به مسجد مهمان کش معروف شده بود . تا اینکه مهمانی از راه رسید و از جان گذشته بود تا پی به حقیقت ماجرا برد . اهالی شهر جمع شدند و به مهمان داستان ما گفتند : اینجا نخواب که عزرائیل جانت را خواهد گرفت (  کسب = فشرده حبوبات ) . تو اینجا غریبی و ماجرا را نمیدانی که هر کس اینجا خفته زندگیش به پایان رسیده . این امر اتفاقی نبوده و هم ما و هم خردمندانمان بارها این اتفاق را دیده ایم نه اینکه از کسی شنیده باشیم و فقط نقل کننده آن باشیم . انگار نیم شب به مهمان زهر هلاهل میدهند . اگر به تو نمی گفتیم مانند خیانت ( غلول ) در حق تو بود اما حال نصیحت ما را بپذیر و از عقل و منطق روی مگردان. قسمت های قبل مسجد مهمان کش ملامت کردن اهل مسجد مهمان عاشق را از شب خفتن در آنجا ، و تهدید کردن مر او را 3940 قوم گفتندش که:" هین اینجا مخسبتا نکوبد جان ستانت همچو کسب که غریبی و نمی دانی ز  حالکاندر اینجا، هر که خفت، آمد زوال اتفاقی نیست این ، ما بارهادیده ایم و، جمله اصحاب نُهی هر که این مسجد شبی مسکن شدشنیم شب مرگ هلاهل آمدش از یکی ما تا به صد این دیده ایمنه به تقلید از کسی بشنیده ایم گفت: "الدین نصیحة" آن رسولآن نصیحت در لغت ضدّ غلول این نصیحت راستی در دوستیدر غلولی ، خاین و سگ پوستی بی خیانت، این نصیحت از ودادمی نماییمت، مگرد از عقل و داد "
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۶/۲۰
نازنین جمشیدیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی