دریافتن آن ولی رنج را و عرض کردن رنج او پیش پادشاه (بخش هفتم )
سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۸۹، ۰۵:۵۷ ق.ظ
سلام به دوستان عزیز
متاسفانه چندی است آن قدر مشغولیت ها زیاد شده که از خود نیز غافل شده ام ... در این مدت همیشه دوزاریم دیر افتاده و خیلی مسائلی که در موردش می خواستم پست بزنم آنقدر به تاخیر افتاد که رها کردم ... از جمله دومین سالگرد بازگشایی وبلاگم که شهریور بود و ... روز بزرگداشت مولانا پنج شنبه 7/8 که فرصت برای نوشتن نشد ... سر زدن به وبلاگ دوستان همچنان ادامه داره ولی از همه معذرت می خوام که چیزی نمی نویسم . بدونید که حتی اگه ردپایی از من در وبلاگتون نمی بینید اما همیشه مثل سایه ای از اون ورا رد می شم :)
متاسفانه کلاس مثنوی که می رفتم هم بعد از چند سال به دلایلی تعطیل شد و این از همه ی اتفاقات بدتر بود .... البته در جای دیگری دوباره آغاز کردم .... گاهی هم بازگشتن به ابتدا بد نیست ... جالب اینجاست که در مورد مثنوی هر بار هم که بازگردی به ابتدا نکته های جدیدی میگیری و بار خودش رو داره .... ممنون از همه ی دوستانی که همیشه هستند و مایه ی دلگرمی من هستند ...
قست های قبل داستان
دریافتن آن ولی رنج را و عرض کردن رنج او پیش پادشاه
182 بعد از آن برخاست و عزم شاه کردشاه را زآن شمه ای آگاه کردشمه : بوی چیزی – شمه ای : مقدار بسیار کم گفت: تدبیر آن بود، کان مرد راحاضر آریم از پی این درد راحرف "را" در انتهای بیت زاید است اما شواهد بسیاری هست که در آنها این علامت همراه با حرف اضافه برای متمم و مفعول به کار رفته . مرد زرگر را بخوان زآن شهر دوربا زر و خلعت بده او را غرورغرور دادن یعنی فریب دادن چون که سلطان از حکیم آن را شنیدپند او را از دل و جان بر گزید
۸۹/۰۷/۱۳