خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک (ادامه بخش ششم )
چهارشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۸۹، ۰۶:۴۵ ب.ظ
قست های قبل داستان
163 گفت: چون بیرون شدی از شهر خویشدر کدامین شهر بودستی تو بیش؟ نام شهری گفت و زآن هم در گذشترنگ روی و نبض او دیگر نگشت خواجگان و شهرها را یَک به یَکباز گفت از جای و از نان و نمک در زندگی درویشان ، نمک ساده ترین و فقیرانه ترین نانخورش است و نان و نمک خوردن کنایه از معاشرت و دیدار صمیمانه است . هرکس و هر شهری را که اسم می برد از جای زندگی و روابط خود با آنها ، ساده و روشن حکایت می کرد . شهر شهر و خانه خانه قصه کردنه رگش جنبید و، نی رخ گشت زردنبض او بر حال خود بُد بی گزندتا بپرسید از سمرقند چو قندگزند در این بیت به معنی آزار و آسیب نیست . بی گزند یعنی بی تغییر . سمرقند از شهرهای پرنعمت ایران کهن بوده و مولانا به دلیل آشنایی با آن شهر و مدتی اقامت در آن ، ظاهرا خاطره ی شیرینی از آن داشته و به همین مناسبت آن را به قند تشبیه کرده است . نبض جَست و روی سرخ و زرد شدکز سمرقندی، زرگر فرد شداز زرگر سمرقندی دور شده و جدا مانده بود . البته مولانا در ابیات بعد ، از این زرگر سخن خواهد گفت اما عبارت این بیت چنان است که گویی خواننده جزئیات داستان را قبلا شنیده است . چون ز رنجور آن حکیم این راز یافتاصل آن درد و بلا را باز یافت گفت: کوی او کدام است در گذراو سر پل گفت و کوی غاتفردر قدیم در تلفظ کلمه ی "است" حرف "ت" خوانده نمیشده به همین دلیل شعر سکته نداشته . غاتفر نام یکی از محله های آباد سمرقند بوده است و پلی آن را به محله های دیگر مربوط می کرده که در مآخذ جغرافیایی از آن با عبارت "قنطره ی غاتفر" یاد شده است . گفت: دانستم که رنجت چیست، زوددر خلاصت سحرها خواهم نمودشاد باش و فارغ و آمِن، که منآن کنم با تو، که باران با چمن آمن یعنی ایمن و در امن و امان . باران چمن را زندگی تازه می بخشد . من غم تو میخورم، تو غم مخَوربر تو من مشفق ترم از صد پدرهان و هان این راز را با کس مگوگر چه شه از تو کند بس جست و جوگورخانه راز تو چون دل شود آن مرادت زودتر حاصل شوداگر راز دل خود را مدفون کنی و به کسی نگویی ... گفت پیغمبر: هر آنکو سر نهفتزود گردد با مراد خویش جفت این مضمون از این حدیث مقتبس است : در بر آوردن نیازها از نهان داشتن کمک بگیرید که هر که نیازهایش برآورده است مورد حسد دیگران است . دانه چون اندر زمین پنهان شودسِرّ آن، سر سبزی بستان شودمضمون این بیت را استاد فروزانفر در حدیث ثنایی یافته اند : آن نبینی که تخم ها در گِل ننماید به هیچ ظالم دل ؟کم ز خاکی ؟ و خاک نعمت ساز از زمستان نهفته دارد راز زرّ و نقره گر نبودندی نهانپرورش کی یافتندی زیرِ کان ؟ وعده ها و لطفهای آن حکیمکرد آن رنجور را آمن ز بیم وعده ها باشد ، حقیقی ، دل پذیروعده ها باشد ، مجازی ، تاسه گیرحقیقی : آن چه به حقیقت و راه حق منسوب و مربوط است ، و مجاز چیزی است که حقیقی نیست و به این جهان و زندگی مادی بستگی دارد و یا دروغی و ساختگی است . "تاسه" در اینجا به معنی میل و هوس "ویار" است و "تاسه گیر" یعنی آنچه هوسی را خاموش کند و از ما بگیرد . در مقابل وعده های حقیقی و دلپذیر ، وعده هایی هم هست که مجازی است و هوس و خواهش های ناپایدار و نفسانی را فرو می نشاند اما چون به حقیقت نمی پیوندد و تاثیر پایدار ندارد مطابق بیت بعد سبب رنج روان و آزار روح می شود . وعدۀ اهل کرم گنج روانوعدۀ نا اهل ، شد رنج روان گنج روان را در کتب لغت به گنج قارون معنی کرده اند ، اما در این ترکیب ، روان به معنی سرشار و گنج روان ثروت بسیار است . اهل کرم کسانی هستند که سالک را هدایت می کنند و به مقصود می رسانند .
۸۹/۰۶/۳۱