ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجۀ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله ... (بخش دوم )
پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۸۹، ۰۴:۳۷ ق.ظ
سلام به همراهان همیشگی
در پست قبل داستان پادشاه و کنیزک را شروع کردیم .. در بخش " ادامه مطلب" میتونید همین بخش اشعار را بدون توضیحات من بخونید ...
در ضمن از اینکه مدتی است نمی تونم به وبلاگ های شما دوستان درست سر بزنم و گاهی هم که سر میزنم نظری نمی تونم بذارم عذرخواهی می کنم واقعا این چند وقت خیلی گرفتارم و امیدوارم همه چی زودتر به روال عادی برگرده ... همیشه به یادتون هستم ...
التماس دعا
نازنین
ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجۀ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله ، و در خواب دیدن او ولیی را حکیم را به معنی عالم دل آگاه و آشنا به حقایق و نیز به معنی فیلسوف ، و از قدیم به معنی پزشک به کار برده اند .55 : شه چو عجز آن طبیبان را بدیدپا برهنه جانب مسجد دویدرفت در مسجد، سوی محراب شدسجده گاه از اشک شه پر آب شدیکی شرایط استجابت دعا در نظر عارفان این است که بنده با اظهار ناتوانی و نیاز و دلسوختگی دعا کند . چون به خویش آمد ز غرقاب فناخوش زبان بگشاد در مدح و دعا : فنا در زبان صوفیان به معنی محو صفات بشری و حالتی است که بنده به خود توجه ندارد و از خود بیخود است . در این حالت است که بنده با تمام وجود به خدا متوجه است و مانند کسی که در غرقاب فرو رفته باشد اسیر مشیت الهی است و دیگر آنچه از او سر می زنده به اراده ی حق است . کای کمینه بخششت مُلک جهانمن چه گویم؟ چون تو میدانی نهان ملک جهان یعنی پادشاهی در این جهان و نه بر تمام جهان . کلمه کمینه به معنای کمترین به کار رفته است یا به معنی حداقل . ای خدایی که حداقل بخشش تو این پادشاهی است . ای همیشه حاجت ما را پناهبار دیگر ما غلط کردیم راه لیک گفتی: گر چه میدانم سِرَتزود هم پیدا کنش بر ظاهرت چون بر آورد از میان جان خروشاندر آمد بحر بخشایش به جوش از میان جان یعنی با حضور قلب و آن از لوازم پذیرش دعای بنده است . در میان گریه خوابش در ربوددید در خواب او، که پیری رو نموددر سرگذشت صوفیان بزرگ شواهد بسیاری هست که مشکلات معنوی سالک در راه حق در خواب گشوده می شود و ظاهرا یکی از دلایل آن این است که در خواب سالک از دنیا می بُرد و علایق این جهانی کمتر او را به خود مشغول میدارد . مولانا معتقد است که راه حق بدون دستگیری و هدایت پیر بر سالک گشوده نمی شود . گفت: ای شه !مژده! حاجاتت رواستگر غریبی آیدت فردا ، ز ماست چون که آید، او حکیم ِ حاذق استصادقش دان، کو امین و صادق است حکیم حاذق : پزشک ماهر و کاردان . در عین حال حکیم میتواند کسی باشد که اسرار حقیقت را می داند و مشکلات معنوی سالکان راه حق را می گشاید . در علاجش سحر مطلق را ببیندر مزاجش ، قدرت حق را ببینسحر مطلق یعنی جادوی موثر و نافذ که در هر شرایطی تاثیر می کند و مقید به شرط خاصی نیست . علاج این پزشک ، جادویی و فوق العاده است . در شرح مصراع دوم استاد فروزانفر مزاج را به همان معنی رایج در طب می داند که حاصل آمیزش عناصر و طبایع چهارگانه است و نیز می گوید که : مزاج در واقع حالتی روحانی است که در مردان کامل پدید می آید "نتیجه اتصال یا تحقق آنها به اوصاف الهی است و صوفیه از آن به مظهریت اسماء و صفات تعبیر می کنند " و به همین دلیل است که قدرت حق را در آن می توان دید . چون رسید آن وعده گاه و روز شدآفتاب از شرق، اختر سوز شدوعده گاه در اینجا یعنی زمان وعده نه جای وعده . تابش آفتاب ستاره ها را نا پدید کرد . سوختن ستاره و احتراق کوکب از اصطلاح های ستاره شناسی است . بود اندر منظره شه منتظرتا ببیند آنچه بنمودند سردید شخیصی ، فاضلی ، پُر مایه ایآفتابی در میان سایه یی آفتاب را کنایه از شخصیت معنوی و سایه را اشاره به جسم آن مرد دانسته اند . صوفیه بدن را ظل و سایه می گفته اند . می رسید از دور مانند هلال نیست بود و هست، بر شکل خیال مانند حلال یعنی نحیف و باریک . این تشبیه بیان حالت مرد ریاضت کشیده است . وجود خیال و اندیشه را حس می کنیم اما نمی توانیم آن را با حواس ظاهر ادراک کنیم . نیست وش باشد خیال اندر روان تو ، جهانی بر خیالی بین روان :در این بیت مولانا ، به صور خیال و آنچه در قوه متخیله پدید می آید اشاره می کند و رابطه ی این خیالات را با آنچه در جهان ظاهر می گذرد پیش می کشد و می گوید : هر آنچه در این جهان واقع می شود نتیجه اندیشه ها و جریان های فکری است . بر خیالی صلحشان و جنگشانوز خیالی فخرشان و ننگشان صلح و جنگ و فخر و ننگ ، هر چه مردم این جهان را به خود مشغول میدارد ، نتیجه ی خیالات و اوهام آنهاست و اگر معرفتی به حق پیدا کنند همه این جوش و خروش زندگی مادی را رها خواهند کرد . آن خیالاتی که دام اولیاستعکس مه رویان بُستان خداست مراد از مه رویان بستان خدا ، معانی غیبی است ، خواه از جنس واردات و احوال قلبی و انواع کشف باشد ، یا از جنس کرامات و درجات قرب . همه ی آنها فیض فضل حق است و سبب سکون خاطر . در اینجا این سوال مطرح می شود که : پس چرا معانی غیبی دام اولیاست ؟ به این دلیل دام است که مرد حق گاه چنان اسیر این معانی غیبی و خیالات عالی می شود که از خود حق باز می ماند . گاه نیز مرد راه خدا این معانی غیبی و روحانی را در یک فرد آدمی مجسم میبیند و این هم خطر گمراهی با خود دارد . آن خیالی که شه اندر خواب دیددر رُخ مهمان همی آمد پدیدشه به جای حاجبان فا پیش رفتپیش آن مهمان غیب خویش رفت فا پیش رفت : فا = با در این بیت شاه برای پیوستن به مرد راه حق ، اسباب سلطنت این جهان و تعلقات را کنار میگذارد . مهمان غیب یعنی مهمان غیبی یا وابسته به عالم غیب و آگاه از اسرار غیب . هر دو بحری ، آشنا آموختههر دو جان، بی دوختن بر دوخته دیگر او شاه نبود ، از این جهان بریده بود . هر دو این دریا را می شناختند و شنا کردن در آن را آموخته بودند . جان آنها به هم مربوط و دوخته بود ، بی آنکه دوخت و دوزی در کار باشد . در نظر مردان راه حق ، جان همه ی آنها به هم پیوسته است و آنها که هنوز در بند زندگی مادی هستند جانشان به هم پیوسته نیست : جان گرگان و سگان هر یک جداست متحد جان های شیران خداست گفت: معشوقم تو بودستی ، نه آنلیک کار از کار خیزد در جهان ای مرا تو مصطفی، من چون عُمراز برای خدمتت بندم کمرگسترش اسلام در جهان بیشتر در زمان خلافت عمر بوده است اما به هر صورت در اسلام آنچه اصل و محور است مصطفی (ص) است و در این بیت شاه ، طبیب الهی را از این نظر اصل می داند و خود را با همه ی قدرت و تشکیلات پادشاهی ، مانند عمر میبیند که در خدمت مصطفی بوده است .
۸۹/۰۴/۲۴