پند دادن خرگوش نخجیران را که : بدین شاد مشوید ( بخش پایانی )
سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۷:۰۸ ب.ظ
با سلام به یاران و همراهان همیشگیدر قسمت پایانی این داستان ، پند خرگوش به نخجیران را می خوانیم که آنها را از شادی بیش از حد باز می دارد . این پند خرگوش در حقیقت سخن مولاناست . ممکن است عنوان این قسمت را کاتبان نسخه های مثنوی بدون توجه به مفاد ابیات افزوده باشند . در این بخش مولانا سرور و شادمانی دایم را متعلق به کسانی می داند که به حق پیوسته اند و از جهان مادی رسته اند و لب به شراب جاودانگی زده اند . فقط در این بخش به چند نکته ی کوچک و البته تکراری اشاره می کنم : مولانا موافق پشت پا زدن به مادیات و رها کردن دنیا نیست بلکه رها زندگی کردن هدف اوست . و نکته ی دیگر اینکه مولانا، انبیاء و اولیای حق را فقط پیامبران نمی داند.
پند دادن خرگوش نخجیران را که : بدین شاد مشوید1378 : هین! به مُلکِ نوبتی شادی مکنای تو بستۀ نوبت ، آزادی مکن آن که ملکش برتر از نوبت تنندبرتر از هفت انجُمش نوبت زنندبرتر از نوبت ، ملوک باقی انددور دایم ، روح ها را ساقی اندترک این شُرب ار بگوئی یک دو روزدَر کُنی اندر شرابِ خُلد پوز ملک نوبتی ، سلطنت موقت و ناپایدار ، و به کنایه هرگونه موفقیت در زندگی ناپایدار این جهان است . نوبت زنند ، اشاره به رسمی است در ایران قدیم که هر روز سه بار یا پنج بار بر فراز قصر حاکم شهر ناقاره و دهل می زدند و این نشانه ی تسلط حکومت بود . دور دایم ، گرداندن جام های شراب بدون وقفه ، تعبیری است برای موفقیت های پایدار و پیوسته . در این ابیات مولانا می گوید که به موفقیت های ناپایدار این جهان شادی مکن . تو آزاد نیستی زیرا باید همواره در انتظار باشی تا چه وقت مشیت پروردگار توفیق را نصیب تو گرداند . سلطنت واقعی را انبیاء و اولیای حق دارند که پادشاهیِ آنها را در مرتبه ای بر فراز این جهان مادی تنیده و ساخته اند و طبل و نقاره آن را بر عرش می نوازند . این ملوکِ باقی از دور و نوبت گذشته اند ، و همیشه سلطنت روحانی خود را دارند و دورِ جامِ موفقیت آنها دایم است و روحشان ، به پروردگار پیوسته که ساقی جام های این "دور دایم" است . اگر نوشیدن و بهره مندشدن از این جهان مادی را رها کنی لب به شراب جاودانگی خواهی زد و از آن خواهی نوشید .
۸۹/۰۲/۲۸