طعنه ی زاغ در دعوی هدهد ( بخش دوم )
جمعه, ۲۳ بهمن ۱۳۸۸، ۰۶:۵۱ ق.ظ
سلام به دوستان عزیز و معذرت به خاطر تاخیر .. این چند وقت بسیار مشغله داشتم و نتوانستم به هیچ کدوم از کارهام درست و حسابی برسم و نوشتن مثنوی هم به تاخیر افتاد ...
در قسمت قبل خواندید که هدهد به پیش سلیمان آمد و از تیزی چشم خود تعریف کرد تا سلیمان او را در بارگاه خود به کار بگیرد . در این بخش می خوانیم که زاغ به سلیمان گفت : هد هد لاف می زند .اگر او چشمان به این تیزبینی دارد چطور دام را بر روی زمین نمی بیند و در دام گرفتار می آید ؟
طعنه ی زاغ در دعوی هدهد1230 زاغ چون بشنود ، آمد از حسدبا سلیمان گفت کو کژ گفت و بداز ادب نبود به پیش شه مقالخاصه ، خود لاف دروغین و مُحال گر مر او را این نظر بودی مدامچون ندیدی زیر مشتی خاک، دام؟ چون گرفتار آمدی در دام او؟چون قفص اندر شدی ناکام او ؟
زاغ پیش سلیمان آمد و گفت : اگر هدهد راست می گوید پس چگونه با این چشمان تیزبین ، زیر مشتی خاک دام را نمیبیند و گرفتار دام و قفس می شود ؟
پس سلیمان گفت :ای هدهد! رواست
کز تو در اول قدح این دُرد خاست ؟
چون نمایی مستی ای خورده تو دوغ؟پیش من لافی زنی ، آنگه دروغ ؟
سلیمان هم به هدهد گفت قرار نبود از ابتدا دروغ بگویی و لاف بزنی پیش ما . تو که دوغ خوردی چرا لاف مستی میزنی ؟
اولین قدحی که از خم شراب بر می دارند صاف است ، زیرا دُرد در ته خم مینشیند ، به همین دلیل در مورد کاری که از ابتدا خراب و مخالف انتظار باشد این اصطلاح را به کار می برند : کز تو در اول قدح این دُرد خاست ؟
۸۸/۱۱/۲۳