چشم از پی آن باید تا چیز عجب بیند
يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۸۸، ۱۲:۳۹ ب.ظ
سلام به دوستان عزیزم امروز تصمیم گرفتم برای شما غزلی از دیوان شمس بنویسم ... این غزل را به 2 تا از دوست های خوبم که خیلی غزلیات شمس دوست دارند تقدیم میکنم : گیسو و آب نما ی عزیز : چشم از پی آن باید تا چیز عجب بیند
جان از پی آن باید تا عیش و طرب بیند
سر از پی آن باید تا مست بتی باشد
پا از پی آن باید کز یار تعب بیند
عشق از پی آن باید تا سوی فلک پرد
عقل از پی آن باید تا علم و ادب بیند
بیرون سبب باشد اسرار و عجایبها
محجوب بود چشمی کو جمله سبب بیند
عاشق که به صد تهمت بدنام شود این سو
چون نوبت وصل آید صد نام و لقب بیند
ارزد که برای حج ، در ریگ و بیابانها
با شیر شتر سازد یغمای عرب بیند
بر سنگ سیه حاجی زان بوسه زند از دل
کز لعل لب یاری او لذت لب بیند
بر نقد سخن جانا! هین سکه مزن دیگر
کان کس که طلب دارد ، او کان ذهب بیندبیرون سبب : قلمرو اراده ی الهی بیرون از قانون مندی های جهان است . انسان در طول تاریخ عادت کرده است که حدوث اشیا و وقوع افعال را ملازم و مقارن مجموعه ای از اسباب و صورت ها ببینند و برای هر امری صورتی و سببی تشخیص دهد.چشمی که فقط رابطه ی سبب و مسبب را میبیند و از بین این رابطه ها جهان را درک میکند ، محجوب از دیدن حق است زیرا حق تعالی بسیار عجایب و اسرار در آن سوی علت ها دارد به طوری که انسان را در تمام علت ها به شک می اندازد .یغمای عرب : اشاره به رفتار اعراب که راه را بر کاروانیان حجاج می بستند و اموالشان را غارت می کردند . کان ذهب : معدن طلا
۸۸/۱۱/۰۴