رسیدن خرگوش به شیر ( بخش بیست )
يكشنبه, ۱۳ دی ۱۳۸۸، ۰۶:۰۶ ب.ظ
سلام به دوستان عزیزم
.. امیدوارم که خوب باشید همگی ...
اول
اینکه یک نظر سنجی گذاشتم توی وبلاگم ( ستون سمت چپ ) که امیدوارم همه ی همراهان
همیشگی شرکت کنند در آن ، چون خیلی برام نظر شماها مهم هست ..
و ادامه ی داستان : در
این داستان که در حال پیگیری اون هستیم ، اگر به یاد داشته باشید داستان از آنجا
آغاز شد که نخجیران ( شکارها ) برای رها شدن از استرس شکار شدن توسط شیر ، تدبیری
اندیشیدند که هر روز قرعه کشی انجام دهند و هر که قرعه به نامش افتاد به پیش شیر
رود و ... این فکر را با شیر در میان گذاشتند و شیر هم به زحمت قبول کرد .
بعد از مدتی قرعه به
خرگوش افتاد و خرگوش به فکر چاره تا از این مرگ نجات پیدا کند .... برای همین در
رفتن به پیش شیر تعلل کرد تا نقشه ی خود را عملی کند ، و وقتی به پیش شیر رسید ،
شیر از دیرآمدن خرگوش بسیار ناراحت و خشمگین بود :
رسیدن خرگوش به شیر
شیر
اندر آتش و در خشم و شور
دید
کان خرگوش می آید ز دور
می
دود بی دهشت و گستاخ او
خشمگین
و تند و تیز و ترش رو
دهشت : ترس
کز
شکسته آمدن تهمت بود
وز
دلیری دفع هر ریبت بود
اگر با ترس و لرز می
آمد نشان می داد که تقصیری کرده ، اما خرگوش ، بی باک به سوی شیر می آمد و این هر
شکی را درباره ی او از میان می برد .
چون
رسید او پیش تر نزدیک صف
بانگ
بر زد شیر : "هان ! ای ناخلف
من
که پیلان را ز هم بدریده ام
من
که گوش شیر نر مالیده ام
نیم
خرگوشی که باشد که چنین
امر
ما را افگند او بر زمین ؟
ترک
خواب غفلت خرگوش کن
غرۀ
این شیر - ای خر! - گوش کن "
صف : آستانه درگاه
بزرگان
پیل : فیل ( مظهر قدرت
)
امر را بر زمین افگندن
: بی توجهی کردن به حرف دیگران
۸۸/۱۰/۱۳