هم در بیان مکر خرگوش و تأخیر آن در رفتن (3) ( بخش نونزدهم )
جمعه, ۴ دی ۱۳۸۸، ۰۷:۲۲ ب.ظ
سلام به دوستان عزیز
در این بخش از مثنوی ، مولانا به بیان مفاهیم بسیار زیبایی از تجلی خداوند در زندگی روزانه و لحظه های ما می پردازد . من که بسیار مفاهیم آن را دوست دارم . مطمئنم برای شما هم همینگونه خواهد بود :
هم در بیان مکر خرگوش و تأخیر آن در رفتن (3)
صورت از معنی، چو شیر از بیشه دانیا چو آواز و سخن، ز اندیشه دان این سخن و آواز، از اندیشه خاستتو ندانی بحر اندیشه کجاست لیک، چون موج سخن دیدی لطیفبحر آن دانی که باشد هم شریف چون ز دانش موج اندیشه بتاختاز سخن و آواز ، او صورت بساخت از سخن صورت بزاد و باز مُردموج ، خود را باز اندر بحر بُردصورت از بی صورتی آمد برونباز شد ، که إِنَّا إِلَیهِ راجعون پس تو را هر لحظه مرگ و رَجعتی استمصطفی فرمود: دنیا ساعتی است
"معنی" در این ابیات وجود حقیقی یا همان خداست . "صورت ما" نشانه ی وجود پروردگار است همانطور که آواز و سخن از وجود اندیشه حکایت میکند و شیر از وجود بیشه . تو اندیشه را درک میکنی ، تو می دانی دریای اندیشه پروردگار است اما نمی دانی این بحر کجاست . سخن خوب موجی از دریای اندیشه های خوب است . دریای اندیشه هم خود موجی است از دریای علم الهی که در الفاظ و آواها ، صورت مادی یا این جهانی پیدا میکند . این صورت های لفظی و مادی و این جهانی همواره ظاهر می شوند و باز به دریای خود باز میگردند گویی مانند انسان که مرگ او را به سوی خدا باز می گرداند . همواره این صورت های لفظی و آوایی مانند تن های خاکی ما ، از نیستی بیرون می آیند و دوباره به نیستی باز می گردند . پس در تمام لحظه ها انسان همواره مظهر جلوه های گوناگون از امواج دریای الهی است و هر لحظه از یک تجلی میمیرد و به حق باز میگردد . مولانا گفته ای از پیامبر را عنوان می کند : دنیا ساعتی است ، که به تعبیر صوفیان هر لحظه اش قیامت است و قیام بنده در پیشگاه پروردگار و رهایی او از خویشتن .
فکر ما تیری است، از هو در هوادر هوا کی پاید؟ آید تا خدا
اندیشه ی ما تیری است که خدا پرتاب می کند و در نهایت هم به خود او باز میگردد .
هر نفس نو می شود دنیا و، ما بی خبر از نو شدن، اندر بقا
دنیا به صورتی است که همیشه در حال مرگ و رجعت است اما چشم ظاهر بین متوجه آن نمی شود و خود را و دنیا را در بقا و دوام میبیند .
عمر ، همچون جوی، نو نو می رسدمستمری می نماید در جسدآن ز تیزی، مستمر شکل آمده استچون شرر، کش تیز جنبانی به دست شاخ آتش را بجنبانی به سازدر نظر آتش نماید بس درازاین درازی مدت ، از تیزی صنعمی نماید سرعت انگیزی صنع
همانطور که قطره های آب در جوی به هم پیوسته به نظر می آیند ، زندگی هم مجموعه ای است از جلوه های ریز ریز وجود که به دنبال هم می آیند و مستمر به نظر می رسند . تیزی و سرعت این تغییر و تداوم آن را مستمر نشان میدهد ، مثل پاره آتشی که به سرعت در هوا حرکت داده می شود و مانند خط درازی جلوه می کند . آفرینش هم این تجلیات را چنان با سرعت در پی هم می آورد که انگار یک جلوه بیش نیست و مدتی دراز ادامه میابد .
طالب این سِرّ، اگر علامه ای استنک حسام الدین، که سامی نامه ای است
کسی که در جستجوی دانستن این رمز باشد ، اگر خود نیز علامه ای است ، پاسخ را باید از حسام الدین بجوید که مرجعی است بلند پایه . در این بخش به نام حسام الدین اشاره شده که من یکی از پست های قدیم به این فرد اشاره کردم . می تونید از اینجا بخونید .
۸۸/۱۰/۰۴