برگ بی برگی

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

سلوکی در راه حقیقت ....

بایگانی
سلام به دوستان عزیز در این بخش از مثنوی ، مولانا به بیان مفاهیم بسیار زیبایی از تجلی خداوند در زندگی روزانه و لحظه های ما می پردازد . من که بسیار مفاهیم آن را دوست دارم . مطمئنم برای شما هم همینگونه خواهد بود : هم در بیان مکر خرگوش و تأخیر آن در رفتن (3) صورت از معنی، چو شیر از بیشه دانیا چو آواز و سخن، ز اندیشه دان این سخن و آواز، از اندیشه خاستتو ندانی بحر اندیشه کجاست لیک، چون موج سخن دیدی لطیفبحر آن دانی که  باشد هم شریف چون ز دانش موج اندیشه بتاختاز سخن و آواز ، او صورت بساخت از سخن صورت بزاد و باز مُردموج ، خود را باز اندر بحر بُردصورت از بی صورتی آمد برونباز شد ، که إِنَّا إِلَیهِ راجعون پس تو را هر لحظه مرگ و رَجعتی استمصطفی فرمود: دنیا ساعتی است "معنی" در این ابیات وجود حقیقی یا همان خداست . "صورت ما" نشانه ی وجود پروردگار است همانطور که آواز و سخن از وجود اندیشه حکایت میکند و شیر از وجود بیشه . تو اندیشه را درک میکنی ، تو می دانی دریای اندیشه پروردگار است اما نمی دانی این بحر کجاست . سخن خوب موجی از دریای اندیشه های خوب است . دریای اندیشه هم خود موجی است از دریای علم الهی که در الفاظ و آواها ، صورت مادی یا این جهانی پیدا میکند . این صورت های لفظی و مادی و این جهانی همواره ظاهر می شوند و باز به دریای خود باز میگردند گویی مانند انسان که مرگ او را به سوی خدا باز می گرداند . همواره این صورت های لفظی و آوایی مانند تن های خاکی ما ، از نیستی بیرون می آیند و دوباره به نیستی باز می گردند . پس در تمام لحظه ها انسان همواره مظهر جلوه های گوناگون از امواج دریای الهی است و هر لحظه از یک تجلی میمیرد و به حق باز میگردد . مولانا گفته ای از پیامبر را عنوان می کند : دنیا  ساعتی است ، که به تعبیر صوفیان هر لحظه اش قیامت است و قیام بنده در پیشگاه پروردگار و رهایی او از خویشتن . فکر ما تیری است، از هو در هوادر هوا کی پاید؟ آید تا خدا اندیشه ی ما تیری است که خدا پرتاب می کند و در نهایت هم به خود او باز میگردد . هر نفس نو می شود دنیا و، ما بی خبر از نو شدن، اندر بقا دنیا به صورتی است که همیشه در حال مرگ و رجعت است اما چشم ظاهر بین متوجه آن نمی شود و خود را و دنیا را در بقا و دوام میبیند . عمر ، همچون جوی، نو نو می رسدمستمری می نماید در جسدآن ز تیزی، مستمر شکل آمده استچون شرر، کش تیز جنبانی به دست شاخ آتش را بجنبانی به سازدر نظر آتش نماید بس درازاین درازی مدت ، از تیزی صنعمی نماید سرعت انگیزی صنع همانطور که قطره های آب در جوی به هم پیوسته به نظر می آیند ، زندگی هم مجموعه ای است از جلوه های ریز ریز وجود که به دنبال هم می آیند و مستمر به نظر می رسند . تیزی و سرعت این تغییر و تداوم آن را مستمر نشان میدهد ، مثل پاره آتشی که به سرعت در هوا حرکت داده می شود و مانند خط درازی جلوه می کند . آفرینش هم این تجلیات را چنان با سرعت در پی هم می آورد که انگار یک جلوه بیش نیست و مدتی دراز ادامه میابد . طالب این سِرّ، اگر علامه ای استنک حسام الدین، که سامی نامه ای است کسی که در جستجوی دانستن این رمز باشد ، اگر خود نیز علامه ای است ، پاسخ را باید از حسام الدین بجوید که مرجعی است بلند پایه . در این بخش به نام حسام الدین اشاره شده که من یکی از پست های قدیم به این فرد اشاره کردم . می تونید از اینجا بخونید .
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۱۰/۰۴
نازنین جمشیدیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی