باز طلبیدن نخجیران از خرگوش سّر اندیشۀ او را (بخش پانزدهم)
پنجشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۸۸، ۰۵:۱۴ ق.ظ
سلام به دوستان عزیز
در بخش های قبلی خواندیم که نخجیران که از دست شیر خسته شده بودند و نمی توانستند با دل راحت به دشت بیایند ، به شیر پیشنهاد دادند که ما هر کدام به قید قرعه و سر وقت روزانه پیش تو می آییم تا تو نخواهی به شکار ما بیایی . بعد از صحبت هایی که در مورد توکل و جهد بین آنها رد و بدل شد ، شیر بالاخره قبول کرد تا روزانه سهم خود را دریافت و به شکار نرود . بعد از مدتی قرعه به نام خرگوش افتاد و خرگوش به فکر چاره افتاد ...
باز طلبیدن نخجیران از خرگوش سّر اندیشۀ او را
بعد از آن گفتند: کای خرگوش چُستدر میان آر آنچه در ادراک توست ای که با شیری تو در پیچیده ایباز گو رائی که اندیشیده ای مشورت ادراک و هشیاری دهدعقلها مر عقل را یاری دهدگفت پیغمبر:" بکن ای رای زنمشورت کالمستشار مؤتمن "
نخجیران به خرگوش گفتند که ای خرگوش چالاک به ما هم بگو چه در ذهن داری .
سپس به این مسئله اشاره میکنند که مشورت باعث بالا رفتن عقل و اندیشه می شود و از رای ما نیز استفاده کن . و برای تایید سخن خودشان از حدیثی منسوب به پیامبر استفاده می کنند .
حدیث : المُستَشیرُ مُعانُ و المستشارُ موتَمَنُ .
۸۸/۰۷/۲۳