برگ بی برگی

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

برگ بی برگی تو را چون برگ شد ، جان باقی یافتی و مرگ شد ...

سلوکی در راه حقیقت ....

بایگانی

در بیان حسد کردن وزیر جهود ( بخش هفتم )

دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۸۷، ۱۲:۳۵ ب.ظ
مشاهده ی بخش های قبلی در این بخش از داستان مولانا با اشاره به بی گوش و بینی شدن وزیر ، از بی گوش و بینی بودن معنوی صحبت میکند یعنی خداوند گوش و بینی به انسان داده است که با آن میتوان به راه حقیقت نزدیک شد و ...    در بیان حسد کردن وزیر جهود   آن وزیرک از حسد بودش نژاد تا به باطل گوش و بینی باد داد بر امید آنکه از نیش حسد زهر او در جان مسکینان رسد اشاره بر مضمون بیت های اولیه که وزیر به پادشاه پیشنهاد داد تا گوش و بینی او را ببرد و او را از درگاه خود براند تا او بتواند خود را به عنوان مسیحی در میان مسیحیان جا بزند و آنها را به جان یکدیگر اندازد .     مشاهده ی بخش های قبلی در این بخش از داستان مولانا با اشاره به بی گوش و بینی شدن وزیر ، از بی گوش و بینی بودن معنوی صحبت میکند یعنی خداوند گوش و بینی به انسان داده است که با آن میتوان به راه حقیقت نزدیک شد و ...   در بیان حسد کردن وزیر جهود   آن وزیرک از حسد بودش نژاد تا به باطل گوش و بینی باد داد بر امید آنکه از نیش حسد زهر او در جان مسکینان رسد   اشاره بر مضمون بیت های اولیه که وزیر به پادشاه پیشنهاد داد تا گوش و بینی او را ببرد و او را از درگاه براند تا او بتواند خود را به عنوان مسیحی در میان مسیحیان جا بزند و آنها را به جان یکدیگر اندازد .   هر کسی کاو از حسد، بینی کند خویشتن بی گوش و بی بینی کند   اینجا اشاره به تکبر و غرور دارد ( بینی کند ) . حسادت همیشه با غرور همراه است زیرا حسود خود را با دیگران مقایسه کرده و از جهاتی خود را برتر میبیند . اشاره به وزیر است که از روی حسد بینی و گوش خود را از دست داد . گوش و بینی از اسباب رسیدن به حقیقت است .   بینی آن باشد که او بوئی برد بوی او را جانب کوئی برد   تعریف عرفانی از "بینی " ارائه میشه  . بینی حقیقی آن است که بوی معرفت را حس کرده و با حسی که از آن بو دارد صاحبش را به کوی حقیقت راهنمایی کند ...   هر که بویش نیست بی بینی بود بوی آن بوی است، کان دینی بود   آن کسی که بویی از حقیقت حس نمی کند مانند کسی است که بینی ندارد و بوی حقیقی بویی به سمت شناخت و معنویت است . در اینجا دینی به معنای مذهب نیست .   چون که بوئی برد و، شکر آن نکرد کفر نعمت آمد و بینیش خَورد   اگر کسی این بو را حس کرد و شکر نعمت به جای نیاورد خداوند این حس را از او میگیرد .   شکر کن، مر شاکران را بنده باش پیش ایشان مرده شو، پاینده باش   شکرگزار باش و در اینجا " پاینده باش " یعنی در بندگی و ارادت به مردان حق پایدار باش . نیز ممکن است که منظور مولانا این باشد که در اثر ارادت به مردان حق و پیوستن به آنها تو نیز پایدار خواهی شد .   چون وزیر از ره زنی مایه مساز خلق را تو بر میاور از نماز   از ره زنی مایه نساز یعنی گمراه کردن دیگران را سرمایه ی زندگی خود مکن . در اینجا منظور از "نماز" اعمال خاص نیست .   ناصح دین گشته آن کافر وزیر کرده او از مکر در گوزینه سیر   سیر در گوزینه کردن ( یا سیر در لوزینه کردن ) یعنی فریب دادن . گوزینه نوعی باقلوا است که در آن مغز گردو می گذارند و  به جای مغز گردو ممکن است چیزی کم بها مانند سیر مصرف کنند . در این بیت سیر در گوزینه کردن آمیختن حق و باطل است و شاید مولانا مضمون را از این بیت سنائی گرفته باشد : نیست مهر زمانه بی کینه                 سیر دارد میان لوزینه
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۰۹/۱۸
نازنین جمشیدیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی