جمع آمدن نصاری با وزیر و راز گفتن او با ایشان (بخش چهارم )
سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۳۸۷، ۱۲:۲۱ ب.ظ
بخش اول : داستان پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت ، از بهر تعصب
بخش دوم : آموختن وزیر مکر ، پادشاه را
بخش سوم : تلبیس وزیر با نصاری
در این بخش از داستان وارد شدن وزیر به جمع مسیحیان را نشان میده . ترسایان به دور او جمع شده و در مورد اسرار انجیل و زنار و نماز با آنها صحبت می کنه . او در ظاهر واعظی بود که احکام را می گفت اما در باطن مانند دامی بود .
در اینجا طبق معمول مولانا از داستان خارج شده و شروع به صحبت در مورد نفس میکنه .و اشاره به این مطلب داره که نفس آرام آرام وارد اعمال انسان شده و بی آنکه خودتون متوجه باشید شما را آلوده میکنه ..
بخش اول : داستان پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت ، از بهر تعصب
بخش دوم : آموختن وزیر مکر ، پادشاه را
بخش سوم : تلبیس وزیر با نصاری
در این بخش از داستان وارد شدن وزیر به جمع مسیحیان را نشان میده . ترسایان به دور او جمع شده و در مورد اسرار انجیل و زنار و نماز با آنها صحبت می کنه . او در ظاهر واعظی بود که احکام را می گفت اما در باطن مانند دامی بود .
در اینجا طبق معمول مولانا از داستان خارج شده و شروع به صحبت در مورد نفس میکنه .و اشاره به این مطلب داره که نفس آرام آرام وارد اعمال انسان شده و بی آنکه خودتون متوجه باشید شما را آلوده میکنه ..
جمع آمدن نصاری با وزیر و راز گفتن او با ایشان
صد هزاران مرد ترسا سوی او
اندک اندک جمع شد در کوی او
او بیان میکرد با ایشان به راز
سرّ انکلیون و، زُنّار و نماز
انگلیون : انجیل عیسی ( در اصل به معنای مژده و بشارت است )
او به ظاهر واعظ احکام بود
لیک در باطن، صفیر و دام بود
در قدیم برای شکار پرندگان از سوتی استفاده میکردند که پرنده فکر می کرد صدای جفت خود را میشنود و به سمت او می آمد و در دام می افتاد .
در اینجا اشاره به وزیر دارد که در ظاهر واعظ احکام بوده اما در باطن دامی بود برای مسیحیان .
بهر این بعضی صحابه از رسول
ملتمس بودند مکر نفس غول
در اینجا اشاره به روایت و حدیثی دارد که : صحابه ی پیامبر درباره ی خیر و نیکی از او می پرسیدند و یکی از آنها ( حذیفه ) در مورد شر میپرسید . به حذیفه گفتند : چرا تو از بدی ها سوال میکنی . پیامبر فرمود : هر که از بدی بپرهیزد در راه خیر می افتد .
نفس : خاصیت و لطیفه ای است در درون انسان که بدی ها و نا پسندی ها از آن پدید می آید .
غول : موجودی که به اعتقاد قدما در بیابان زندگی می کند و مسافران را به بیراهه می کشاند و هلاک می کند .
کاو چه آمیزد ز اغراض نهان
در عبادتها و در اخلاص جان؟
پرسش حذیفه این بود که نفس چگونه عبادت و اخلاص بنده را با خواستها و غرض های او می آمیزد ؟ اخلاص را عرفا به این معنی گرفته اند که بنده در برابر حق آنچه را به نیازهای مادی و نفسانی او مربوط است رها کند و اگر در این اخلاص ، غرض ها و نیازهای این جهانی آمیختنه شود دیگر اخلاصی باقی نمی ماند .
فضل طاعت را نجستندی از او
عیب ظاهر را بجستندی، که : کو؟
فضل طاعت : پاداش عبادت
این صحابه به دنبال پاداش عبادت نبودند به دنبال کنترل نفس بودند .
مو به مو و ذره ذره مکر نفس
می شناسیدند چون گل از کرفس
آنها جزء جزء به دنبال شناسایی جلوه های مکر نفس در زندگی روزانه شان بودند مانند کسی که با دقت یک گیاه ساده را از یک گل تشخیص میده .
موشکافان صحابه هم در آن
وعظ ایشان ، خیره گشتندی به جان
نکته دانان حاضر در مجلس پیامبر هم با دقت در این گفت و شنودها و موعظه ها کنجکاو شده و بهره می بردند .
ادامه دارد ...
۸۷/۰۸/۲۱